Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party.
U
میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
to clean down
U
گردگرفتن از
clean
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
clean
U
حرکت بدون نقص
clean
U
بی نقص
clean
U
بدون قید و شرط
clean
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean
U
خالص
clean
U
درست کردن
clean
U
پاک کردن
clean
U
تمیزکردن
clean
U
عفیف
clean
U
نظیف طاهر
clean
U
تمیز
clean
U
تمیز کردن
clean
U
مرتب کردن
to clean down
U
پاک کردن
clean up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean
U
تمیز کردن چیزی
clean
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
clean
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean-up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean
U
پاک کردن خطا از داده
clean
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
clean
U
صفحهای
clean
U
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
clean
U
بی نقض
clean
U
بی قید و شرط
clean
U
ساده
clean
U
پاکیزه
clean
U
پاک
clean
U
پاکیزه کردن
Please get it off !
[Please clean it up !]
U
لطفا این را پاک کنید !
clean
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean
U
تمیز کردن
come clean
<idiom>
U
راست گفتن
clean
U
زدودن
clean
U
پاک کردن
clean
U
زدودن
To clean someone out.
U
جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
clean handed
U
بیگناه
clean animal
U
جانورپاک یاحلال
squeaky clean
U
بیکاستی
squeaky clean
U
مثل دستهی گل
clean and press
U
حرکت پرس وزنه برداری
clean and jerk
U
حرکت دوضرب وزنه برداری
squeaky clean
U
بسیار تمیز
clean aircraft
U
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
clean-shaven
U
ریش تراشیده
dry clean
U
لباس را بابخار تمیز کردن
to clean arives
U
رودخانه ایی را لاروبی کردن
dry clean
U
خشک شویی کردن
clean bill
U
برات ساده
clean record
U
عدم سوسابقه حسن پیشینه
clean payment
U
پرداخت بی قید و شرط
clean weapon
U
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
clean limbed
U
پاکیزه
clean limbed
U
اراسته
clean hands
U
بی الایشی
clean hands
U
پاکی
clean record
U
نداشتن پیشینه بد
clean handedness
U
برائت
clean handedness
U
پاکی
clean handed
U
مبرا
clean handed
U
پاک
clean receipt
U
رسید بی قید و شرط
clean fingered
U
رشوه نگرفته
clean collection
U
وصولی ساده
clean the bases
U
ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
clean house
U
زدودن
clean-cut
U
مشخص واضح
clean-cut
U
صریح
clean-cut
U
روشن
clean cut
U
مشخص واضح
clean cut
U
صریح
clean cut
U
روشن
clean slate
<idiom>
U
بدون هیچ اشتباهی
keep one's nose clean
<idiom>
U
clean house
U
پاک کردن
clean house
U
پاکیزه کردن
clean house
U
تمیز کردن
He has a clean character.
U
اخلاقا" آدم سالمی است
This isn't clean.
این تمیز نیست.
as clean as a new pin
<idiom>
U
مثل دسته گل
spring-clean
U
تمام وکمالتمیزکردن
clean sweep
U
بردنهمهجوایزدریکمسابقه
dry-clean
U
بابنزین پاک کردن
dry-clean
U
لکه گیری کردن
Clean and tidy.
U
پاک وپاکیزه
squeaky clean
U
بی عیب
clean bill of lading
U
بارنامه بی نقض
clean bill of lading
U
بارنامه ساده
clean bill of lading
U
بارنامه تمیز
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
clean bill of lading
U
بارنامه بی نقص
new broom sweeps clean
<idiom>
U
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
clean bill of lading
U
بارنامه بدون قیدوشرط
clean bill of health
<idiom>
U
گواهی سلامتی
The surely clean you out in this nightclub .
U
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
clean bill of health
U
گواهی نامه بهداشت کشتی
clean bill of exchange
U
بارنامه بی نقص
two-hand clean and jerk
U
وزنهبرداریدوضرب
fair or clean copy
U
پاکنویس
Erase ( clean ) the blackboard.
U
تخته سیاه راپاک کنید
Give the room a good clean.
U
اتاق را حسابی جمع وجور کردن
To pour clean water over some ones hand .
<proverb>
U
آب پاکى روى دست کسى ریختن .
A healthy recreation . Good clean fun.
U
تفریحات سالم
To turn tail . To show a clean pair of heels .
U
فرار را بر قرار ترجیح دادن
The party is getting under way .
U
جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party
U
مدعی خصم
the a party
U
طرف مخالف
The party is over!
<idiom>
U
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است
[باید جدی بشویم]
[اصطلاح]
party
U
قسمت
party
U
طرفدار
party
U
طرف یارو
party
U
تیم
party
U
گروه
party
U
عده نظامی
party
U
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party
U
هیات
party
U
طرف شریک
third party
U
شخص ثالث
party
U
پارتی متخاصم
party
U
بزم
party
U
مهمانی
party
U
بخش
party
U
مهمانی دادن یارفتن
party
U
دسته
party
U
دسته همفکر
party
U
دسته متشکل جمعیت
party
U
حزب
search party
U
دستهی جستار گرد
party line
U
خط مشترک
party line
U
خط خصوصی تلفن
hen party
U
مجلس رقص زنانه
wedding party
U
مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party
U
محکوم له
winning party
U
دادبرده
hen party
U
مهمانی زنانه
party politics
U
سیاست بازیهای حزبی
Conservative Party
U
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
the offending party
U
متخلف
party politics
U
حزب بازی
search party
U
گروه پیگرد
thrid party
U
شخص ثالث
third party vendor
U
فروشنده دسته سوم
republican party
U
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party
U
گروه تعمیرات
shore party
U
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party
U
گروه رنگ زن
special party
U
گروه ویژه
supply party
U
گروه تدارکات
party line
U
خط دستهای
party line
U
مرز مشترک
the lead of a party
U
پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party
U
حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance
U
بیمه شخص ثالث
third party lease
U
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
Conservative Party
U
حزب محافظه کار
tea party
U
مهمانی چای
tea party
U
عصرانه چای
to throw a party
U
مهمانی دادن
To jazz up the party .
U
مجلس را گرم کردن
to crash in
[to a party]
U
بدون دعوت وارد شدن
to crash in
[to a party]
U
سر زده وارد شدن
dinner party
U
میهمانیشام
gunner's party
U
گروه توپخانه
opposition party
U
حزب مخالف
[سیاست]
party walls
U
دیوار مشترک
Green Party
U
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party
U
حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Liberal Party
U
فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party piece
U
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political
U
مربوطبهاحزابسیاسی
party wall
U
دیوار مشترک
Labour Party
U
حزب کارگر
working party
U
گروه کار
boarding party
U
گروه پژوهش
boarding party
U
تیم تفتیش
She wrecked the party for us.
U
مهمانی رابه مازهر کرد
to join a party
U
عضو حزبی شدن
republican party
U
حزب جمهوریخواه
landing party
U
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
coleague in a party
U
هم مسلک
democratic party
U
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
democratic party
U
حزب دمکرات
country party
U
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
contracting party
U
طرف قرارداد
contact party
U
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party
U
گروه تماس
party lines
U
خط دستهای
party lines
U
مرز مشترک
party lines
U
خط مشترک
landing party
U
گروه اب خاکی
labor party
U
حزب کارگر
intervance of third party
U
ورود ثالث
head's party
U
گروه نظافت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com