Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
claim frame
U
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
re claim
U
تقاضای مجدد
claim
U
طلب
claim
U
دادخواست
cause of claim
U
منشاء دعوی
having a just claim
U
ذیحق
non claim
U
فروگذاری از اقامه دعوادرمدت قانونی
re claim
U
مجددا ادعا کردن
claim
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
U
دعوی
claim
U
ادعا
claim
U
ادعاکردن
claim
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim
U
درخواست
claim
U
خواسته
claim
U
قرارداد رسمی خرید اسب
claim
U
مطالبه کردن
claim
U
طلب ادعای خسارت کردن
claim
U
مطالبه
relinquish a claim
U
ترک دعوی کردن
relinquishment of a claim
U
اسقاط دعوی
put in a claim for something
U
مدعی مالکیت چیزی شدن
object of claim
U
مدعی به متنازع فیه
object of claim
U
خواسته دعوی
object of claim
U
خواسته
object of claim
U
مدعی به
loss of claim
U
فقدان غرامت
lay claim to
U
ادعا کردن
counter claim
U
دعوی متقابل
advertising claim
U
شعار تبلیغ
claim under a guarantee
U
مطالبه تحت ضمانتنامه
claim of insurance
U
ادعای اخذ بیمه
claim of compensation
U
ادعای خسارت
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
set up claim to
U
دعوی کردن
small claim
U
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
statement of a claim
U
افهار نامه
to claim somebody's life
U
کسی را قتل کردن
claim for restitution
U
دعوی استرداد
to claim somebody's life
U
کسی را کشتن
relinquishment of a claim
U
ترک دعوی
to claim somebody's life
U
کسی را هلاک کردن
I have no claim to this house.
U
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
To claim against (sue) someone.
U
از کسی ادعای خسارت کردن
submission of a claim
U
تسلیم دادخواست
waive one's claim
U
از ادعای خود صرفنظر کردن
waiving a claim
U
اسقاط دعوی
give up one's claim
U
رضایت دادن
to claim somebody's life
U
جان کسی را ستاندن
object of claim in respect of which
U
فرجام خواسته
claim guarantee form
U
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
baggage claim area
U
محلتحویلساک
First prove that you are a brother , then claim th.
<proverb>
U
اول برادریت را ثابت کن بعد ادعاى ارث کن .
object of claim in respect of which
U
court supreme
. She dropped her demands (claim).
U
دست از تقاضاهای خود برداشت
He lays claim to learning.
U
ادعای علم وفضل می کند
object of claim in respect of which
U
the to made is appeal an
to frame someone
U
کسی بیگناه را متهم کردن
saw frame
U
کمان اره
K-frame
U
قاببصورتحرفk
ox frame
U
قابی که گوشههای چلیپایی دارد
to frame someone
U
پاپوش درست کردن برای کسی
frame up
U
توط ئه
frame up
U
دسیسه
frame
U
چارچوب گرفتن طرح کردن
frame up
U
دوز وکلک
frame
U
استاتور استخوان بندی
frame
U
کالبد
frame
U
قاب کردن
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame
U
دنده عرضی
frame
U
هیکل حالت موقتی
frame-up
U
پرونده سازی
frame
U
قاب کادر
frame-up
U
توط ئه
frame
U
تنه
frame
U
فریم
frame
U
قاب چارچوب کمان
frame
U
کنترل هایی
frame
U
و مرز اطراف فضای پنجره
frame
U
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame
U
بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame
U
1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame
U
چهارچوب
frame
U
شاسی
frame
U
صحنه
frame
U
قاب
frame
U
باربست
frame
U
چارچوب
frame
U
سازه
frame
U
بیان کردن
frame
U
قواره
frame
U
تنظیم کردن
frame
U
قاب کردن قاب گرفتن
frame
U
فرمول
frame
U
پاپوش درست کردن
frame
U
بدن
frame
U
چهارچوب تنه
frame
U
قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame
U
ساختمان
frame
U
منطق اسکلت
frame
U
قاعده
frame push
U
اهرم فشاردهنده
frame stile
U
قالبنردبانی
burner frame
U
سوخت
freeze-frame
U
قاب ایستا
cold frame
U
سرما دورکن
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
time frame
U
چارچوب زمانی
time frame
U
مدت لازم
burner frame
U
قالب
head of frame
U
سرقاب
metal frame
U
قالبفلزی
climbing frame
U
وسیلهایمخصوصبازیکودکان
frame of mind
U
حالتذهنیفرد
to frame an answer
U
پاسخی را طرح کردن
warp frame
U
قاب چله
frame agreement
U
توافق اولیه
frame agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
box-frame
U
قاب صندوقی
door-frame
U
چارچوب در
wire frame
U
قالبفلزی
warping frame
U
قالبپیچنده
overhead frame
U
قالببالایسر
web frame
U
قالبشبکهای
portal frame
U
قالبدرگاهی
roller frame
U
قالبدورانی
sash frame
U
حمایلقاب
sill of frame
U
آستانهقاب
timber frame
U
قالبچوبی
track frame
U
قالبشیار
vertical frame
U
قالبعمودی
walking frame
U
قالبچهارپا
freeze-frame
U
قاب ایستایی
two light frame
U
پنجره دوچشمه
chassis frame
U
چارچوب شاسی
frame of hachsaw
U
کمان اره چکی
frame of hachsaw
U
کلاف اره چکی
frame partition
U
جداگر سازه دار
frame partition
U
تیغه تیرپایهای
frame partition
U
تیغه قالبی
frame-ups
U
توط ئه
frame-ups
U
پرونده سازی
frame work
U
چهارچوب
full frame
U
قاب کامل
window-frame
U
قاب پنجره
frame of reference
U
چهارچوب داوری
frame of an apparatus
U
شاسی
frame house
U
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame frequency
U
بسامد صحنه
casement frame
U
قاب بازشو
c frame press
U
پرس با قالب "سی " شکل
belt frame
U
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
beacon frame
U
فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
base frame
U
چهارچوب زیر دستگاهها
bar frame
U
تیرک قاب
crane frame
U
چارچوب جرثقیل
distribution frame
U
مقسم
door frame
U
چارچوب در
window frame
U
قاب پنجره
frame antenna
U
انتن چارگوش
machine frame
U
چارچوب دستگاه
two light frame
U
پنجره دو قلو
page frame
U
قاب صفحه
picture frame
قاب عکس
piling frame
U
داربست
plan frame
U
چارچوب برنامه
provisional frame
U
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
reference frame
U
دستگاه مقایسهای
space frame
U
قاب سه بعدی
spinning frame
U
چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
to connect to frame
U
اتصال به بدنه
page frame
U
قالب صفحه
pack frame
U
کوله پشتی زین دار
main frame
U
کامپیوتر بزرگ
open frame
U
هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
mast frame
U
قاب چهارگوش
mirror frame
U
جعبه اینه
magnet frame
U
یوغ اهنربایی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
swing frame grinder
U
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
wood frame construction
U
ساختمان با استخوانبندی چوبی
wire frame model
U
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
track roller frame
U
قالبگردندهشیاردار
gap frame press
U
پرس "سی " شکل
micro to main frame
U
پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
double frame hobbing machine
U
دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
locomotive frame drilling machine
U
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
middle rial of door frame
U
قیدچه
frame of mind (good or bad)
<idiom>
U
top and bottom rail of door frame
U
پاسار
sewing: sewing frame
U
ماشیندوخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com