Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chip pocket
U
شیار دندانههای اره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chip
U
رنده کردن
chip
U
ورقه شدن
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip
U
تراشه
chip
U
ژتن ریزه
to chip off
U
ریختن ورقه شدن
chip
U
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip
U
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip
U
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
U
سیب زمینی سرخ کرده
chip
U
خرده چوب
chip
U
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip
U
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip
U
پاس بلند قوسی
chip
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip
U
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip
U
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip
U
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip
U
ژتون
chip in
<idiom>
U
شریک شدن
chip in
U
contribute=
to chip off
U
کندن
to chip off
U
وراوردن
on chip
U
مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip
U
لپ پریده کردن یا شدن
chip seal
U
شن بخورد راه دادن
continous chip
U
برادههای قیچی کاری
computer on a chip
U
کامپیوتر روی یک تراشه
chip board
U
نئوپان
chip spreader
U
جاده صاف کن
chip family
U
چند تراشه مربوط به هم
chip shot
U
ضربه کوتاه
chip enable
U
تواناکننده تراشه
chip select
U
انتخاب تراشه
chip of the old block
U
بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
fragmental chip
U
خاک اره
to chip
[to chop off]
U
لپ پریده شدن
[کردن]
[با ضربه جدا کردن]
[تکه تکه یا ریز ریز کردن]
chip off the old block
<idiom>
U
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
bargaining chip
U
انگیزانه
bargaining chip
U
مزیت
bargaining chip
U
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
curly chip
U
براده پیچیده
one chip computer
U
کامپیوتر یک تراشهای
music chip
U
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
microminiature chip
U
تراشه ریزمقیاس
memory chip
U
تراشه حافظه
jumbo chip
U
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
fragmental chip
U
خرده
fragmental chip
U
براده فلز
flow chip
U
براده پیوسته
discontinuous chip
U
براده گسسته
chip shop
U
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
chip axe
U
تیشه
blue chip
U
سهام مرغوب
potato chip
U
چیپز
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
potato chip
U
باریکه سیب زمینی سرخ کرده
silicon chip
U
تراشه سیلیکان
silicon chip
U
تراشه سیلیسی
boiling chip
U
سنگ جوش
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
silicon chip
U
تراشه سیلیکن
blue-chip
U
سهام مرغوب
thirty two bit chip
U
تراشه 23 بیتی
sixteen bit chip
U
تراشه 61 بیتی
fish and chip shop
U
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
wood chip wagon
U
واگنتراشهچوب
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
pocket
U
محاصره شدن
pocket
U
فرورفتگی
pocket
U
جیب
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
pocket
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
she had him in her pocket
U
کاملابراواختیارمیکرد
pocket
U
کوچک جیبی
pocket
U
کیسه هوایی
pocket
U
بجیب زدن
pocket
U
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
U
حباب
pocket
U
نقدی
pocket
U
پولی
pocket
U
پیش رفتگی خط جبهه
pocket
U
جیب دار درجیب گذاردن
pocket
U
درجیب پنهان کردن
interior pocket
U
جیبداخلی
hidden pocket
U
جیبمخفی
gusset pocket
U
جیبپاکتی
mock pocket
U
جیبساختگی
batten pocket
U
بادبان
bottom pocket
U
سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket
U
گودال
centre pocket
U
مرکزی
door pocket
U
جیبدر
exterior pocket
U
کیفبازشو
flap pocket
U
جیبلبهدار
front pocket
U
جیبجلو
foot pocket
قالب پا
fork pocket
U
محفظهانشعابی
outside ticket pocket
U
جیبکوچکبیرونی
patch pocket
U
جیبرویسینه
pocket calculator
U
ماشین حساب جیبی
trouser pocket
U
جیب شلوار
air pocket
U
دست انداز هوایی
pocket rule
U
خط کش جیبی
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
pocket rules
U
خط کش های جیبی
[ابزار]
pocket watch
U
ساعت جیبی
pocket money
U
پول جیب
seam pocket
U
جیبرویدرز
stake pocket
U
جیبتودهای
top pocket
U
حفرهفوقانی
vertical pocket
U
جیبعمودی
welt pocket
U
جیبنواری
pocket-sized
U
جیبی
inset pocket
U
جیبمخفی
pocket money .
U
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket.
U
پولت را از جیب دربیاور
They picked my pocket.
U
جیبم رازدند
pocket rules
U
خط کش های تاشو
[ابزار]
back pocket
U
جیبپشتی
called pocket
U
کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
i am 0 rials out of pocket
U
05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
lime pocket
U
پوشش اهک
one pocket billiard
U
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses
U
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses
U
هزینه واقعی
pocket battleship
U
رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards
U
بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book
U
کیف بغلی
pocket book
U
دفتر بغلی
pocket computer
U
کامپیوتر جیبی
i am rials in pocket
U
سه ریال سود بردم
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
armature pocket
U
شیار ارمیچر
air pocket
U
چاه هوایی
air pocket
U
بادگیر
air pocket
U
منفذ
pocket handkerchiefs
U
دستمال جیبی
pocket knives
U
چاقوی جیبی
pocket knife
U
چاقوی جیبی
empty pocket
U
ادم بی پول یا تهی کیسه
pocket handkerchief
U
دستمال جیبی
pocket calculators
U
حسابگر جیبی
pocket calculator
U
حسابگر جیبی
pocket edition
U
چاپ جیبی کتاب
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
pocket veto
U
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
slash pocket
U
جیب عمودی درجهت درزلباس
the furniture of ones pocket
U
دارایی جیب
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vest pocket
U
جیبی
vest pocket
U
مخصوص
vest pocket
U
جیب جلیقه
watch pocket
U
جیب ساعتی
watch pocket
U
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
pocket pistol
U
بغلی عرق
pocket split
U
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket pistol
U
طپانچه جیبی
pocket lamp
U
چراغ قوه
pocket piece
U
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket judgment
U
سند قطعی لازم الاجرا
pocket meter
U
سنجه جیبی
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket lamp
U
لامپ کوچک
pocket picking
U
جیب بری
To put ones hand in ones pocket.
U
دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
ast welt pocket
U
جیبپیشسینهای
bottle pocket billiard
U
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
trousers pocket
[American E]
U
جیب شلوار
pants pocket
[American E]
U
جیب شلوار
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
hand-warmer pocket
U
جیبگرم کنندهیدست
To pick somebodys pocket.
U
جیب کسی را زدن
hand warmer pocket
U
جیببقل
burn a hole in one's pocket
<idiom>
U
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
front top pocket
U
جیببالایجلویشلوار
poker pocket billiards
U
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
broad welt side pocket
U
جیبپهنپهلو
money burns a hole in his pocket
<idiom>
U
پول تو دستش بند نمی شود
Money burnes a hole in his pocket.
U
پول تو جیب اش بند نمی شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com