English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
charging berth U اسکله بارگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
berth U جایی که قایق به لنگربسته میشود
berth U جای خوابیدن درقایق
berth U کسب عنوان
berth U محل لنگراندازی
berth U اسکله
berth U لنگرگاه
berth U پهلوگاه
berth U موقعیت جا
on berth U ناوحاضربه بارگیری
on berth U ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
on berth U در داخل بندر
berth U خوابگاه کشتی
berth U اطاق کشتی لنگرگاه
berth U پهلوگرفتن
sick berth U بهداری کشتی ودانشکده وغیره
discharging berth U اسکله تخلیه
To dock . To berth. U پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
self charging U تحمیل شونده بنفس خود خودکار
self charging U خود بخود پر شونده
charging U پر کردن
charging U شارژینگ
charging U خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
charging U بارگیری
charging U شارژ
to give wide berth to U کناره گیری کردن از
to give wide berth to U دوری کردن از
sick berth attendant U پزشکیار
charging light U چراغشارژ
bucket charging U بارگیری با سطل
accumulator charging U باردارشدن اکومولاتور
charging side U محل بارگیری کوره
charging crane U جرثقیل بارگیری
charging wharf U اسکله بارگیری
charging car U واگن بارگیری
charging handle U دستهینشانگیر
charging fuse U فیوز پر کردن
charging socket حفره جا شارژر
charging point U محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
charging rate U شدت پر کردن
resonant charging choke U چوک پرکننده همنوا
line charging current U جریان بارگیری خط
battery charging cable U کابل باتری پر کن
battery charging plug U دو شاخه باتری پر کن
battery charging rheostat U رئوستای باتری پر کن
battery charging rectifier U باتری پر کن
charging indicator lamp U لامپ نشاندهنده بار
coke charging car U واگن بار گیری ذغال کک
ingot charging crane U جراثقال بارگیری شمش
line charging capacity U فرفیت بارگیری خط
line charging current U جریان بار شبکه
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com