English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch U pica
character pitch U type elite
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U نواک
pitch U قطران
pitch U قیر اندودکردن
pitch U گام سیم پیچی
pitch U طول طناب کوهنوردی
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch U زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch U زمین بازی
pitch U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch in U با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch in U شروع به خوردن غذاکردن
pitch into U به خوراک حمله کردن
pitch upon U انتخاب کردن
to pitch in U جدادست بکارشدن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
to pitch upon something U چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch in <idiom> U به چیزی پول یا کمک دادن
pitch U پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch U بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch U جای شیب پلکان
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch U نصب کردن
pitch U خیمه زدن برپاکردن
pitch U ضربت باچوگان نصب
pitch U استقرار
pitch U اوج پرواز اوج
pitch U قیر
pitch U پرتاب
pitch U سرازیری
pitch U استوارکردن
pitch U زیروبمی صدا
pitch U دانگ صدا
pitch U توپ را زدن
pitch U گام
pitch U زفت
pitch U شیب
pitch U تفاله قطران
pitch U ته مانده تقطیر
pitch U چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch U چادرزدن
pitch U خیمه زدن
pitch U تن صدا
pitch U درجه
pitch U پرتاب کردن
pitch U میل
pitch U زیر و بمی
pitch and toss U بازی بیخ دیواری
pitch circle U دایره گام
pitch altitude U زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch and toss U نوعی بازی شیر یاخط
pitch a yarn U قصه گفتن
pitch coal U ذغال سنگ قیری
pitch control U کنترل گام ملخ
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control U کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch dark U تاریک
pitch dark U قیرگون
pitch dark U سیاه
pitch cap U کلاه زفت
nominal pitch U گام اسمی
cyclic pitch U گام دورانی
diameter pitch U قطر گام
diametral pitch U گام قطری
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch U درجه نقطه
effective pitch U گام موثر
feed pitch U گام پیش بری
feathering pitch U گام فدر
fractional pitch U گام کسری
full pitch U گام پر
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
geometric pitch U گام هندسی
grid pitch U گام شبکه
mineral pitch U اسفالت
mineral pitch U قیر معدنی
coil pitch U گام پیچک
standard pitch U گام استاندارد
theoretical pitch U گام تئوریک
to pitch on one's head U از سر پرت شدن
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
tooth pitch U گام دندانه
tooth pitch U گام شیار
track pitch U فاصله شیار
track pitch U گام شیار درجه شیار
variable pitch U جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
winding pitch U گام سیم پیچی
perfect pitch U رجوع شود به pitch absolute
pitch wheel U چرخکوککردن
fever pitch U فوقالعادههیجانانگیز
To pitch a tent. U چادر زدن
pitch a tent <idiom> U چادرزدن
rivet pitch U فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
reverse pitch U گام معکوس
pitch diameter U قطر گام
pitch diameter U قطر جناح
pitch diameter U قطر پهلو
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch macadam U سنگریزه قیر
pitch of arch U خیز قوس
pitch of arch U خیز طاق
pitch of poles U گام قطبها
pitch of spiral U پای پیچ
pitch pine U کاج قیری
pitch pine U شجرالقطران
pitch resin U لبان شامی
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pole pitch U گام قطب
pitch-and-toss U شیر یا خط
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
pitch black U قیرگون
back pitch U گام خور پیچک
pitch-black U قیرگون
pitch black U خیلی سیاه
pitch-black U خیلی سیاه
absolute pitch U زیر و بمی مطلق
fixed pitch propeller U ملخ با گام ثابت
coal tar pitch U قیر قطران ذغال سنگ
pitch of armature winding U گام پیچک
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
tough pitch copper U مس چقرمه
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
controllable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
coal tar pitch U قیر ذغال سنگ
character U صفت
character U حرف
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character U نویسه
character U دخشه کاراکتر
character per second U کاراکتر درثانیه
character U علامت
character U خیم
character per second U دخشه در ثانیه
in character <idiom> U مثل معمول
character U منش
character U صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character U صفت اختصاصی
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character U رقم
character U نهاد سیرت
character U مجسم کردن شخصیت
character U دخشه
character U مونه
character U خط
character U سیرت
character U عدد صحیح خصوصیت
optical character U کاراکتر نوری
blank character U کاراکتر تهی
blank character U کاراکتر جای خالی
backspace character U دخشه پسبرد
blank character U فاصله
blank character U دخشه
optical character U دخشه نوری
exploitative character U منش بهره کش
oral character U منش دهانی
character disorder U اختلال منش
pad character U کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
pad character U حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
character fill U پر کردن کاراکترها
character density U تراکم دخشه ها
character density U تراکم کاراکترها
character code U رمز کاراکتر
character code U کد کاراکتری
character code U رمز دخشهای
character checking U تست کاراکتری
character analysis U تحلیل منش
blank character U دخشه فاصله
character generator U دخشه زا
anal character U منش مقعدی
substitute character U حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
sync character U کاراکتر همگام
special character U علامت ویژه کاراکتر مخصوص
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors U هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character correction U نمایشتغییرات
extended character U دکمهبازکنندهصفحه
He has a clean character. U اخلاقا" آدم سالمی است
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
out of character [OOC] U دور از منش من
special character U دخشه ویژه
special character U ویژه
alphanumeric character U دخشههای الفبا عددی
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
receptive character U منش پذیرا
reserved character U کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
reserved character U فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
reserved character U حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
rub out character U دخشه پاک کن
separating character U دخشه جدا ساز
sign character U دخشه علامت نما
special character U دخشه
control character U دخشه کنترل
character per inch U کاراکتر دراینچ
forbidden character U دخشه ممنوعه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com