English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central telegraph office U مرکز تلگراف اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
central office U مرکز تلفن
central office U دفتر مرکزی
central office U تلکس و تلگراف
telephone central office U مرکز تلفن خودکار
telegraph U دستگاه تلگراف
telegraph U دور نگار
telegraph U تلگراف
telegraph U تلگراف کردن
telegraph U مخابره تلگرافی
telegraph operator U تلگرافچی
telegraph relay U رله تلگراف
telegraph repeater U تکرارکننده
telegraph signal U علامت تلگرافی
telegraph alphabet U الفبای تلگراف
telegraph sounder U رله صداده
telegraph key کلید مرس
telegraph engineering U تکنیک تلگراف
telegraph key تکمه تلگراف
telegraph apparatus U دستگاه تلگراف
telegraph cable U کابل تلگراف
telegraph cable buoy U بویه کابل
keyboard printing telegraph U تلگراف ثبات تکمهای
fire alarm telegraph U تلگراف اتش سوزی
central U واحد ورودی و خروجی
central U که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central U کامپیوتر مرکزی
central U کلمه با طول کوتاه
central U فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central U ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central U گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central U مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
central U واحد محاسبات و منط ق
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central pith U هسته یا مغز چوب
central position U وضعیت مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
central load U نیروی وارد به مرکز
central convolution U شکنج مرکزی
central city U شهر مرکزی
central exchange U مرکز تلفن خودکار
central exchange U مرکزتلکس
central fissure U شیار مرکزی
central city U مرکز شهر
central sulcus U شیار مرکزی
central government U حکومت مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central head U فشار مرکزی
central load U بار مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
central screw U پیچمرکزی
central reservation U مرکزرزروکردن
central nave U کلیسایمرکزی
central incisor U دندانپیشینمرکزی
central column U ستونمرکزی
central circle U دایرهوسط
Central America U آمریکایمرکزی
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central defender U مدافعوسطی
switching central U مرکز تلفن خودکار
central stile U چهارچوبدربمیانی
central war U جنگ عمده
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central reserve U سکوی وسط
central reserve U سکوی میانی
central site U سایت مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
central strip U جداکننده جهات
central strip U نوار میانی
central tendency U تمایل به مرکز
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central war U جنگ عمومی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central canal U مجرای مرکزی
central bank U بانک مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
central pumping station U مرکزی
central pumping station U تلمبهخانه
top central manhole U حفرهمیانیورودفرد
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central treaty organization U انگلستان
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central pastry kitchen U اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
central information file U سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central control panel U مرکز کنترل
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
central control desk U میزفرمان مرکزی
central control desk U اطاق فرمان اصلی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
central mixing plant U مرکز اختلاط بتن
central angle of arch U دهانه کمان
central angle at crest U فرجه ستیغ
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
office U شغل عمومی
office U اطاق
office U اطاق دفتر
office U خدمت
little office U نماز مخصوص حضرت مریم
office U کار وفیفه
Near our office . U نزدیک اداره ما
office U اشتغال
office U مسئولیت احرازمقام
to r. any one in an office U کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office U محل کار اداره
office U مقام
office U دفتر
office U شغل
office U منصب
office U اداره
office U محل کار
to i. anyone with an office U به کسی منصب دادن
office U کامپیوتر کوچک
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office U مناسب برای استفاده در شرکت
office U دفتر کار
office U وفیفه
office U اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
in office U در دفتر
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
Where is the booking office? U باجه رزرو بلیت کجاست؟
booking office U گیشهفروشبلیط
office chair U مبل اداری
police office U کلانتری
Where is the booking office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office U دفتر اطلاعات
ticket office U باجه فروش بلیت
tenure of office U تصدی
Where is the post office? U پستخانه کجاست؟
police office U پاسگاه پلیس
printing office U چاپخانه
booking office U باجه رزرو بلیت
purchasing office U قسمت خرید
purchasing office U دفتر خرید
record office U اداره بایگانی کل
registered office U اقامتگاه قانونی شرکت
removal from office U عزل
site office U دفتر ساختمانی
site office U دفتر مشاوراملاک
stationery office U اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office U شعبه دفتر اصلی
subhome office U شعبه اصلی یک اداره
tenure of office U زمامداری
the foreign office U وزارت خارجه
office-holders U کارمند دولت
office-holders U صاحب مقام
office-holders U دیوان سالار
office-holders U دیوان گر
ticket office U باجه بلیت فروشی
booking office U باجه فروش بلیت
ticket office U باجه
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
sorting office U مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
office tower U برجکارهایاداری
office-holders U صاحب منصب دولت
office-holder U دیوان گر
government office U اداره دولتی
ticket office U محل فروش بلیت
the relevant office U اداره مسیول
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
office grapevine U سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
office chair U صندلی اداری
office-holder U صاحب منصب دولت
office-holder U کارمند دولت
office-holder U صاحب مقام
office-holder U دیوان سالار
placement office U موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
intelligence office U دفتر اطلاعات
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
finance office U اداره دارایی
exchange office U مرکز تلفن خودکار
engineering office U دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
engineering office U دفتر مهندسی
end office U شعبه جز
end office U دفتر انتهایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com