English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central mixing plant U مرکز اختلاط بتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plant mixing U اختلاط در کارخانه
plant mixing U امیختن در کارخانه
mixing U مخلوط کردن
mixing U بهم زدن امیختن
mixing U در هم ریختن
mixing U امیزش
mixing U امیختگی
mixing blade U قاشقک مخلوط کننده
frequency mixing U ترکیب فرکانس
mixing coefficient U ضریب اختلاط
mortar mixing U ملات سازی
mixing chamber U روزنهآمیزش
truck mixing U مخلوط کردن بتن روی کامیون
concrete mixing U ماشین بتن ساز
mixing in place U اختلاط غر سر کار
mixing in place U بهم زدن در سر کار
mixing valve U دریچه اختلاط
mixing valve U دریچه امیزش
mixing in place U اغشتگی درمحل
mixing in place U امیختن در جا مخلوط در جا
central U کلمه با طول کوتاه
central U تلفن چی مرکزی
central U فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central U گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central U واحد ورودی و خروجی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central U ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central U کامپیوتر مرکزی
central U واحد محاسبات و منط ق
central U مرکزی
central U که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central canal U مجرای مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central city U مرکز شهر
central city U شهر مرکزی
central bank U بانک مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central reserve U سکوی وسط
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central circle U دایرهوسط
central column U ستونمرکزی
central defender U مدافعوسطی
central processor U پردازنده مرکزی
Central America U آمریکایمرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central load U بار مرکزی
central office U دفتر مرکزی
central office U مرکز تلفن
central office U تلکس و تلگراف
central government U حکومت مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central exchange U مرکزتلکس
central exchange U مرکز تلفن خودکار
central gyrus U شکنج مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
central head U فشار مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
central pith U هسته یا مغز چوب
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central load U نیروی وارد به مرکز
central incisor U دندانپیشینمرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
central strip U جداکننده جهات
central strip U نوار میانی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central tendency U تمایل به مرکز
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central heating U گرمایش مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
central war U جنگ عمومی
central war U جنگ عمده
switching central U مرکز تلفن خودکار
central site U سایت مرکزی
central reserve U سکوی میانی
central reservation U مرکزرزروکردن
central screw U پیچمرکزی
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central stile U چهارچوبدربمیانی
central nave U کلیسایمرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
telephone central office U مرکز تلفن خودکار
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central pastry kitchen U اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
central treaty organization U انگلستان
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central angle at crest U فرجه ستیغ
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
central telegraph office U مرکز تلگراف اصلی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central pumping station U تلمبهخانه
central pumping station U مرکزی
top central manhole U حفرهمیانیورودفرد
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
central information file U سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
central control panel U مرکز کنترل
central control desk U میزفرمان مرکزی
central control desk U اطاق فرمان اصلی
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
central angle of arch U دهانه کمان
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
to plant out U درفاصلههای معین کاشتن
plant out U در فواصل معین کاشتن
plant U محل کارخانه یا کارگاه
to plant out U از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
plant out U نشا کردن
in plant U درحال رویش درحال رشد
plant U تجهیزات کارگاه
in plant U رویان
plant U تاسیسات
f. plant U گیاه برگی یابرگ دار
plant U دستگاه
plant U ماشین الات کارخانه
plant U کارگاه
plant U ماشین
plant U غرس کردن
plant U نبات کارخانه
plant U رستنی
plant U گیاه نهال
plant U مستقر کردن
plant U در زمین قراردادن
plant U کشت و زرع کردن نهال زدن
plant U کاشتن
plant U کارخانه
plant U ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
plant U گیاه
plant U واحد صنعتی
plant U وسایل
to plant oneself U جابگیر شدن
ordnance plant U کارخانجات اردنانس
plant oneself U مستقر شدن
plant louse U شپشه
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pilot plant U کارخانه نمونه
plant food U غذای گیاه
plant mix U مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
plant ecology U بوم شناسی گیاهی
plant food U غذای گیاهی
plant construction U ساختمان کارخانه
pilot plant U کارگاه نمونه
pilot plant U واحد ازمایش صنعتی
plant records U امار تجهیزات کارگاه
to plant down ther U اینه کردن
to plant oneself U مستقرشدن
to pull up a plant U گیاهی را ازریشه دراوردن
vinegar plant U بچه سرکه
plant-dyes U رنگینه های گیاهی
pot plant U گیاهخانگی
plant pot U دیگپلاستیکی
bedding plant U گیاهیگلدار
treatment plant U طرزعملدستگاهماشین
structure of a plant U ساختمانگیاه
plant cell U سلولگیاهی
lubricants plant U گیاهروغنی
to plant down ther U پول نقد دادن
xerophylus plant U گیاه خشک دوست
to miss plant U سبز نشدن
refining plant U پالایشگاه
seed plant U گیاه تخم دار
seed plant U بذر گیاه
sensitive plant U حساسه
to plant down ther U اخ کردن
sensitive plant U گیاه حساس
sintering plant U تاسیسات زینتر
smelting plant U کارخانه ذوب
telephone plant U تشکیلات مراکز تلفن خودکار
the stem of a plant U ساقه گیاه
to lose plant U مردن
to lose plant U پژمرده شدن
plant louse U شته
egg plant U بادنجان
desalination plant U واحدی جهت گرفتن املاح
power plant U دستگاه تولیدنیروی
dressing plant U تاسیسات تهیه سنگ معدن
electric plant U نیروگاه
electric plant U کارخانه برق
energy plant U نیروگاه
energy plant U کارخانه تولید نیرو
foliage plant U گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
galvanizing plant U واحد اب روی کاری
gas plant U fraxinella=
generating plant U کارخانه برق
generating plant U نیروگاه
desalination plant U واحد ملح گیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com