Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
center of gravity limits
U
محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
center gravity
U
گرانیگاه
center of gravity
U
مرکز ثقل
center of gravity
U
گرانیگاه
center of gravity
U
مرکزگرایی
center of gravity envelope
U
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
center of gravity axis
U
محور ثقل مرکزی
off limits
U
منطقه ممنوعه
off limits
U
اماکن ممنوعه برای نظامیان
limits
U
محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
speed limits
U
سرعت مجاز
His knowledge has no limits.
U
دانش اوحد واندازه ای ندارد
time limits
U
حد زمانی
time limits
U
محدوده زمانی
time limits
U
محدودیت زمانی
To some extent. Within limits.
U
تا اندازه ای
the utmost limits
U
دورترین منتهای کوشش
To exceedones limits.
U
از حد وحدود خود تجاوز کردن
speed limits
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
the utmost limits
U
منتها
graphic limits
U
حدود گرافیکی
probability limits
U
حدود احتمالی
His greed knows no limits.
U
حرص وطمع اش اندازه ندارد
limits of confidence
U
حدود اطمینان
method of limits
U
روش کرانی
limits method
U
روش کرانی
class limits
U
حدود طبقه
confidence limits
U
حدود اطمینان
confidence limits
U
حدود اعتماد
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent.
U
دور برداشتن ( جسور شدن )
center to center method
U
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
gravity
U
دشواری وضع
gravity
U
گرانی
gravity
U
جاذبه زمین کشش انحراف
gravity
U
سنگینی
gravity
U
جاذبه زمین درجه کشش
gravity
U
وقار
gravity
U
اهمیت شدت
gravity
U
جدیت
gravity
U
گرانش
gravity
U
جاذبه
gravity
U
نیروی ثقل
gravity
U
ثقل
gravity battery
U
باتری وزنی
death gravity
U
حق تدفین
death gravity
U
حق کفن و دفن
field of gravity
U
میدان ثقل
acceleration of gravity
U
شتاب گرانش
virtual gravity
U
شتابی که از طرف زمین برهر ذره از اتمسفر اثر میکند
law of gravity
U
نیروی گرانشی
gravity abutment
U
گرانپایه سنگین
gravity meter
U
گرانی سنج
gravity wall
U
دیوار وزنی
gravity waves
U
امواج ثقلی
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
intensity of gravity
U
گرانی یا جاذبه زیاد
law of gravity
U
گرانش
theoretical gravity
U
گرانش تئوری
gravity band
U
نوارگرانشزمین
gravity lubrication
U
روغنکاری سقوطی
gravity extraction
U
بیرون ریختن یا پرتاب بار ازهواپیما با استفاده از سقوط ازاد
gravity abutment
U
گرانپایه وزنی
gravity chronometer
U
زمان سنج گرانشی
gravity dam
U
سد وزنی
gravity davit
U
قایق بالابر گرانشی
gravity davit
U
جرثقیل گرانشی
gravity drop
U
زنگ احضار وزنی
gravity drop
U
پرتاب بار یا بارریزی ازهواپیما با استفاده از نیروی سقوط ازاد
law of gravity
U
جاذبه
apparent gravity
U
شتاب ثقل
specific gravity
U
ورن مخصوص
acceleration of gravity
U
شتاب گرانی
specific gravity
U
چگالی نسبی
acceleration of gravity
U
شتاب ثقل
specific gravity
U
گرانی ویژه
absolute gravity
U
سنگینی مطلق
centre of gravity
U
گرانیگاه
apparent gravity
U
شتاب گرانی
specific gravity
U
چگالی
specific gravity
U
وزن مخصوص
bulk gravity
U
چگالی فاهری
centres of gravity
U
مرکز ثقل
centre of gravity
U
مرکز ثقل
centres of gravity
U
گرانیگاه
absolute specific gravity
U
سنگینی ویژه مطلق
gravity arch dam
U
سد قوسی وزنی
gravity spillway dam
U
سد سرریز وزنی
acceleration due to gravity
U
شتاب ثقل
gravity die casting
U
ریخته گری حدیدهای ثقلی
hollow gravity dam
U
سد تهیده وزنی
cross section of a gravity dam
U
قسمت
gravity dam of triangular section
U
سد وزنی با نیمرخ مثلثی
center
U
سانتر
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center
U
میان
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center
U
وسط ونقطه مرکزی
center
U
تمرکز یافتن
off center
U
خارج از مرکز
center
U
درمرکز قرارگرفتن
center
U
نقطه گره
center
U
مجمع
center
U
مرکز
center
U
گروه مرکزی
center
U
کیان
center
U
متمرکز کردن
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center
U
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
center
U
نقط ه میانی چیزی
off-center
<idiom>
U
عجیب وغریب
center
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
battery center
U
مرکز اتشبار
before bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
active center
U
مرکز فعال
inversion center
U
مرکز وارونگی
aerodynamic center
U
مرکز ایرودینامیکی
after bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز اطلاعات
local center
U
مرکز محلی
before top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
dead center
U
نقطه مرگ
burst center
U
مرکز گلوله
burst center
U
مرکز ترکش
diffracting center
U
مرکز پراشنده
direction center
U
مرکز هدایت عملیات
direction center
U
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
documentation center
U
مرکز اسناد
education center
U
مرکز اموزش
education center
U
اموزشگاه
feeding center
U
مرکز تغذیه
after top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
filter center
U
مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter center
U
مرکزتوزیع اطلاعات
four center arch
U
قوس جناغی چهار پرگاری
brain center
U
مرکز مغزی
dead center
U
مرکز سکون و بی حرکتی
luminescent center
U
هسته لومینسانس
wheel center
U
مرکز چرخ
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
community center
U
ساختمان محل انجمن
detention center
U
بازداشتگاه
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
The city center .
U
میدان ( مرکز ) شهر
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
respiratory center
U
مرکز تنفسی
vasoconstrictor center
U
مرکز انقباض عروق
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
speech center
U
مرکز گویایی
sleep center
U
مرکز خواب
signal center
U
مرکز پیام
signal center
U
مرکز مخابرات
shopping center
U
بازار
shopping center
U
مرکز فروش
training center
U
مرکز اموزش
reserve center
U
مرکز اموزش احتیاط
reserve center
U
مرکز احتیاط
operation center
U
مرکز عملیات
school center
U
مرکز اموزش
signal center
U
مرکزارتباطات
nerve center
U
مرکزفرماندهی
nerve center
U
مرکز عصبی
message center
U
مرکز پیام
pintle center
U
نقطه لولا
relay center
U
مرکز باز پخش
regional center
U
مرکز منطقهای
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
provision center
U
مرکز توشه
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
primary center
U
مرکز اولیه
primary center
U
مرکز عمده
pintle center
U
مرکز لولای جنگ افزار
switching center
U
مرکز راه گزینی
center stripe
U
خط میانی زمین
center piece
U
میانه
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
center of thrust
U
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
symmerty center
U
مرکز تقارن
center of symmerty
U
مرکز تقارن
center of resistance
U
مرکز مقاومت
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward
U
بازیگر نوک حمله
center of pressure
U
مرکز فشار
center of mass
U
مرکز جرم
center of mass
U
مرکز حجم هدف
center punch
U
سنبه نشان
center punch
U
مرکز سوراخ
center strop
U
نوار پهن تور تنیس
center strap
U
نوار پهن تور تنیس
center spuare
U
زاویه تمرکز
center spot
U
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center sleeve
U
مرغک ماشین تراش
center sleeve
U
مرکز مجوف
center wing
U
بال میانی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center fire
U
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center forward
U
سانترفوروارد
center punch
U
مرکز منگنه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com