English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cell wall U دیوارهسلولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tr cell U کلید فرگیر
cell U پیل سلول
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cell U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell U در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cell U دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell U در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cell U محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cell U در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cell U سل
cell U خانه
cell U اتاقک
cell U حجره
cell U فرف نمونه
cell U زندان تکی
cell U سلول یکنفری
cell U باطری
cell U حفره
cell U سلول
cell U یاخته
cell U خانه جدول
cell U المان
cell U جزء اصلی باطری
cell U پیل خانه باطری
cell U زندان انفرادی
cell U پیل
wall-to-wall U فراگیر
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
to the wall <idiom> U به آخر خط رسیدن
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
to go to the wall U درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall U [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall U از دیوار به دیوار
wall-to-wall U کامل
wall-to-wall U همگانی
wall-to-wall U همه جانبه
wall-to-wall U سرتاسری
wall-to-wall U فرش کردن سرتاسری
wall U محصور کردن
wall U مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall U حصار
wall U دیواره
wall U دیوارکشیدن
wall U دیواری
wall U محصورکردن
wall U جدار
wall U حصار دار کردن
wall U دیوار
wall U تیغه کشیدن دیوار
electrochemical cell U پیل الکتروشیمیایی
plante cell U باتری پلانته
elementary cell U پیل اولیه
plant cell U سلولگیاهی
electrolytic cell U پیل الکترولیز
porous cell U پیل متخلخل
electrolytic cell U فرف برقکافت
daniel cell U پیل دانیل
storage cell U باتری
ependymal cell U یاخته اپاندیم
sealed cell U حفرهممهور
end cell U پیل اضافی
regulating cell U پیل اضافی
queen cell U حفرهملکه
primary cell U پیل ساده
primitive cell U سلول واحد ابتدایی
data cell U یاخته داده
condemned cell U سلولزندان
data cell U سلول
cell-phone U تلفنهمراه
unit cell U کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
dry cell U باطری خشک
dry cell U پیل خشک
dry cell U پیل
reference cell U پیل مرجع
reference cell U پیل مبنا
voltaic cell U پیل ولتایی
voltaic cell U پیل ولتا
daniell cell U پیل دانیل
honey cell U حفرهعسل
cell membrane U میتوکندری
photovoltaic cell U پیل نور- برقی مجاورتی
whiteblood cell U گویچه سفیدخون گلبول سفید
haploid cell U یاخته جنسی
photoemissive cell U لامپ نور- برقی
photoelectric cell U سلول فتوالکتریک
photoelectric cell U سلول فتوالکتریکی
photoelectric cell U فتوسل
photoconductive cell U سلول فوتورسانا
photoconductive cell U پیل نور- رسانایی
photo cell U سلول فتوالکتریک
leclanche cell U پیل لکلانشه
photo cell U پیل نور- برقی
memory cell U سلول حافظه
nerve cell U یاخته عصبی
nerve cell U سلول عصبی
nerve cell U نرون
padded cell U اتاقک نرم پوشدار
pollen cell U شبکهگرده
guard cell U گیاهی را تشکیل میدهند
pilot cell U پیل راهنما
pigment cell U یاخته رنگی
fuel cell U پیل سوختی
fuller cell U پیل فولر
photovoltaic cell U مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
galvanic cell U پیل شیمیایی
galvanic cell U سلول گالوانی
galvanic cell U پیل گالوانی
lymph cell U سلول لنف
germ cell U سلول نطفه
germ cell U سلول تخم
germ cell U یاخته جنسی
glial cell U یاخته گلیایی
grenet cell U پیل گرنت
grove cell U پیل گراو
guard cell U یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
nuclear cell U پیل اتمی
unit cell U سلول واحد
battery cell U پیل باتری
secondary cell U پیل باتری
cell connector U رابط پیل باتری
betz's cell U یاخته بتس
bias cell U پیل ولت شبکه
data cell U سلول داده
bichromat cell U پیل بیکرومات
selenium cell U سلول سلنیومی
binary cell U یاخته دودویی
binary cell U سلول دودویی
blank cell U سل خالی
body cell U یاخته غیر تناسلی
bunsen cell U پیل بونزن
standard cell U پیل استاندارد
storage cell U یاخته انباره
blood cell U گویچههای خونی
blood cell U یاخته خون
solar cell U سلول خورشیدی
Rod cell U یاخته استوانه ای [در چشم]
stractural cell U سلول ساختاری
cell reference U ارجاع سل
absorption cell U فرف جذب
accumulator cell U سلول اکومولاتور
active cell U سلول فعال
active cell U سل فعال
active cell U خانه کاری
storage cell U سلول انباره
storage cell U پیل باتری
anchor cell U خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
anchor cell U سل تثبیت
anchor cell U سل قفل
carbon cell U پیل کربنی
solar cell U سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
unbalanced cell U سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
cell tester U ازمایشگر باطری
cell tester U تسترباطری
cell vent U نفس کش پیل
cham cell or of the e. U وزیر دارایی
circular cell U محفظه گرد
photovoltaic cell U سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
coductivity cell U پیل سنجش رسانندگی
to cell phone U با تلفن همراه زنگ زدن
concentration cell U پیل غلظتی
sample cell U فرف نمونه
counter e.m.f. cell U پیلهای برق وارانی
transformer cell U سلول ترانسفورماتور
two cell accumulator U اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
current cell U سل جاری
current cell U سل کنونی
cell tester U ولت سنج باتری
cell relay U روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
cell assembly U مجتمع یاختهای
cell animation U تحرک سلولی
cell address U نشانی سل
cell body U جسم یاخته
cell cover U درپوش باتری
cell definition U تعریف سل
cell format U فرمت سل
cell format U قالب سل
cell address آدرس سل
cell pointer U اشاره گر سل
cell protection U حفافت سل
cell receptor U گیرنده سلولی
wall energy U انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall opening U روزنه دیوار
wall eye U چشم سفید
wall entrance U عبور از داخل دیوار
wailing wall U دیوارندبه
wall eye U چشم مات
wall eye U چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
thickness of a wall U کلفتی دیوار
to encircle with a wall U دیوار یا چینه کشیدن
wall board U تخته برای چوبکاری دیوار
to panel a wall U دیواری را تخته کوبی کردن
to deafen a wall U عایق کردن دیوار
to deafen a wall U دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
to peck down a wall U دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
toe wall U دیوار پای خاکریز
to deaden a wall U عایق کردن دیوار
town wall U باروی شهر
toe wall U دیوارضامن پادیوار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com