English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carrier striking force U نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attack carrier striking forces U نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
striking force U نیروی یورش
striking force U نیروی ضربتی
carrier task force U گروه رزمی هواپیمابر دریایی
striking U جرقه گیری
striking U زننده
striking U برخورد
striking U موثر گیرنده
striking U قابل توجه
striking U تصادم
striking U برجسته
striking off U درزبندی
striking current U جریان اغازگر
tent striking U فرمان اماده حرکت شدن یکانها
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
re striking voltage U ولتاژ بازگیری جرقه
striking out pleading U حذف قسمتی از مدافعات
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
tent striking U فرمان ضد استقرار
striking circle U دایرهبرخورد
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
carrier U داده ارسالی موج مانند
T carrier U استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier U حامل غلطک حمال
carrier U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier U حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier U متصدی حمل و نقل
carrier U وسیله حمل و نقل
carrier U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier U حمل کننده
carrier U carrier aircraft
carrier U نامه بر
carrier U باربر
carrier U ناو هواپیمابر
carrier U دستگاه کاریر
carrier U برنامه حامل میکرب
carrier U موج حام-ل
carrier U مکاری
carrier U ترک بند
carrier U فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier U مشابه 1595
carrier U ارسال داده ساده
carrier U 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier U سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier U موسسه حمل و نقل
carrier U حامل
carrier frequency U فرکانس موج حامل
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency U فرکانس حامل
carrier gas U گاز حامل
carrier's lien U در گرو شرکت حمل
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier wave U موج حامل
carrier system U سیستم حامل
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier handle U دسته حمل
carrier handle U دستگیره حمل
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier frequency U بسامد حامل
carrier detect U تشخیص حامل
air carrier U شرکت ترابری هوایی
ammunition carrier U مهمات بیار
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
suit carrier U پوششکتوشلوار
piton-carrier U میخحامل
negative carrier U محلقرارگیرینگاتیو
log carrier U حاملچوبگرد
attack carrier U ناو هواپیمابر افندی
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
battery carrier U شاسی باتری
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier detect U کشف حامل
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
weapon carrier U کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
sound carrier U حامل صوت
puck carrier U گوی دار
personnel carrier U خودرو نفربر
personnel carrier U نفربر
oxygen carrier U اکسیژن بر
free carrier U تحویل به حمل کننده کالا
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
fuse carrier U نگهدارنده فیوز
helicopter carrier U ناو هلیکوپتر بر
hod carrier U ناوه کش
image carrier U حامل تصویر
lumber carrier U کشتی تیر بر
luggage carrier U ترک بند موتورسیکلت
letter carrier U چاپار
fuse carrier U فیوزگیر
destination carrier U کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
data carrier U حامل داده
weapon carrier U حامل جنگ افزار
water carrier U دلو
color carrier U حامل رنگ
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier U گاراژ دار
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier U متصدی حمل ونقل
common carrier U مکاری
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
video carrier U حامل ویدئو
contracting carrier U موسسه حمل و نقل موردقرارداد
troop carrier U نیرو بر
data carrier U داده بر
data carrier U حامل داده ها
letter carrier U نامه رسان پستچی
aircraft carrier U carrier : syn
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
carrier pigeons U کبوتر نامه بر
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
carrier pigeon U کبوتر نامه بر
charge carrier U حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
carrier pigeons U کبوتر قاصد
carrier pigeon U کبوتر قاصد
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
attack nuclear carrier U ناو هواپیمابر افندی هستهای
breech block carrier U الات متحرک
antisubmarine carrier group U ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
breech block carrier U حامل کولاس
anti submarine carrier U ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
brake shoe carrier U نگهدارنده کفشک ترمز
carrier color signal U پیام رنگی حامل
three-tier car carrier U حملماشینسهطبقه
telephone carrier current U جریان حامل تلفنی
carrier color signal U پیام رنگ تابی
carrier chrominance signal U پیام رنگ تابی
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
high frequency carrier cable U کابل کاریر فرکانس بالا
automatic carrier landing system U سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
force U پاس بی هدف
force U نافذ
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force U مجبورکردن
force U تحمیل کردن
force U یکان قسمت نظامی
force U فشار دادن
force U نیرو
force U راندن
force U بی عصمت کردن
force U بزور بازکردن
force U مجبورکردن بزورگرفتن
force U مسلح کردن
force U بردار نیرو
force U شدت عمل
force U عده
force U قوا
force U جبر
force U نفوذ
force U بیرون کردن
force U بازور جلو رفتن تحمیل
force U مجبور کردن
force U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force U نیروی نظامی
force U خشونت نشان دادن
force U وادار کردن
p force U نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
force U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force U زور
to come into force U مجرایامعمول شدن
force U عنف
force U شروع به عمل یا کار
in force U مجری
by force U بزور
by force U بجبر
in force U دارای اعتبار
by force U جبرا
by force U عنفا
by force of U بضرب
came into force U مجری شدن
force U قدرت
force U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
force U مجبور کردن کسی به انجام کاری
life force U نشاط حیات
line of force U خط قوه
line of force U خط نیرو
line of force U خط میدان
put in force U به موقع اجرا گذاشتن
lines of force U خطوط قوا
lines of force U خطوط نیرو
london force U نیروی لاندنی
lorentz force U نیروی لورنتس
psychic force U قوه روحی
life force U زیست نیرو
reflex force U نیروی عکس العمل
land force n U نیروی زمینی
resistive force U نیروی مقاوم
resistance force U جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
residual force U نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
reserve force U نیروی احتیاط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com