Perdic | carriage handle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 169 (4 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	carriage handle U	دستگیرهحامل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	carriage and four U	درشکه چهاراسبه
	carriage U	کنترل چاپگر
	Where is carriage no ...?	واگن شماره ... کجاست؟
	Where is carriage no ...?	واگن شماره ... کدام است؟
	there is a p in the carriage U	درشکه مسافردارد
	to keep a carriage U	درشکه داشتن
	through carriage U	حمل یکسره
	carriage U	بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
	carriage U	کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
	carriage U	قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
	carriage U	نورد
	carriage U	کالسکه
	carriage U	بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
	under carriage U	ارابه فرود
	carriage U	نرده
	carriage U	حمل
	carriage U	هزینه حمل
	carriage forward U	هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
	carriage forward U	کرایه در مقصدپرداخت میشود
	carriage forward U	پس کرایه
	carriage drive U	خیابان پارک
	carriage costs U	هزینه حمل و نقل
	carriage costs U	هزینه باربری
	dead carriage U	کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
	dual carriage way U	شاهراه دو طرفه
	carriage control U	کنترل نورد
	ginny carriage U	واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
	dead carriage U	کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
	carriage paid to ... U	با هزینه حمل تا ...
	crossrial carriage U	پاگیر تیر عرضی
	carriage road U	راه درشکه رو
	carriage return U	تعویض سطر Return/Enter
	carriage return U	سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
	carriage return U	بازگشت نورد
	carriage payed U	کرایه حمل پرداخت شده
	carriage return U	سر سطر رفتن
	carriage paid to U	هزینه حمل به حامل پرداخت شده
	carriage of goods U	حمل و نقل کالا
	gun carriage U	قنداق توپ
	hackney carriage U	درشکه کرایهای
	slip carriage U	واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
	smoking carriage U	واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
	the body of a carriage U	بدنه یک کالسکه
	top carriage U	قنداق بالا
	horseless carriage U	درشکه بی اسب
	water carriage U	حمل از راه اب
	baby carriage U	کالسکهی بچه
	baby carriage U	صندلی چرخدار بچه
	lace carriage U	حاملتوری
	sleeping carriage U	خوابگاه قطار
	sleeping carriage U	واگن تختخواب دار
	horseless carriage U	اتومبیل
	automatic carriage U	تعویض خودکار
	artillery carriage U	قنداق سلاح توپخانه
	artillery carriage U	قنداق توپ
	main carriage U	حاملاصلی
	land carriage U	بار کشی زمینی
	land carriage U	حمل و نقل خشکی
	railroad carriage U	واگن باری
	railroad carriage U	اطاق کالسکهای راه اهن
	to limber up a gun carriage U	پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
	soft carriage return U	خط فاصله خالی
	carriage control dial U	کنترلشمارهگیرنورد
	car railway carriage U	واگن
	carriage and insurance paid to U	هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
	carriage freight paid to ... U	با هزینه حمل تا ...
	carriage control tape U	نوار کنترل نورد
	carriage control tape U	نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
	handle U	رفتار کردن استعمال کردن
	handle U	اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
	handle U	سیم بین چکش و دستگیره
	handle U	با دست عمل کردن
	handle U	دست داشتن دسته
	handle U	گیره نگهدارنده
	handle U	ضامن دستگیره
	handle U	سروکارداشتن با
	handle U	احساس بادست
	the handle to one's name U	لقب
	handle U	مانور کردن
	handle U	دست زدن به
	handle U	بکار بردن
	handle U	دسته گذاشتن
	handle U	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
	handle U	دست زدن
	handle U	دستکاری کردن
	handle U	دستگیره
	this will a for a handle U	بدرمن نمیخورد
	this will a for a handle U	بکارمن نمیخورد
	handle U	وسیله لمس
	handle U	قبضه شمشیر
	handle U	دسته
	handle U	نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
	take-up handle U	دستهسوارکننده
	handle U	گیره
	to handle something U	چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
	handle U	شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
	handle U	خرید و فروش کردن
	elevating handle U	دستهبالابر
	to handle something with care U	چیزی را با احتیاط جابجا کردن
	charging handle U	دستهینشانگیر
	grip handle U	جادستی
	cross handle U	ضامنضربدری
	door handle U	دستگیرهدر
	knob handle U	دکمهدستی
	grab handle U	دستگیره
	fly off the handle <idiom> U	از کوره در رفتن
	The handle of the bucket has come off. U	دسته سطل کنده شده
	door-handle U	اهرم در
	pull handle U	دستهکشش
	lifting handle U	دستهبلندکننده
	shaped handle U	دستهحالتدهنده
	insulated handle U	دستهعایقدار
	side handle U	دستهجانبی
	starter handle U	دستهآغازگر
	half handle U	نیمدسته
	safety handle U	دستهایمنی
	traversing handle U	دستهعرضی
	turning handle U	دستهچرخشگر
	types of handle U	انواعدسته
	door-handle U	دستگیرهدر
	gun handle U	دستهتلمبه
	guide handle U	دستهیراهنما
	retractable handle U	دستهجمعشو
	carrying handle U	دستهحمل
	crank handle U	اهرم دستی
	carrier handle U	دسته حمل
	knurled handle U	دستگیره اج دار
	jug handle U	شکاف به عرض دست
	scoop handle U	مشته
	balanced handle U	دسته تعادل
	handle the ball U	دست زدن توپزن به توپ
	handle escutcheon U	روقفلی دسته
	handle bar U	دسته موتورسیکلت
	handle bar U	فرمان
	handle bar U	دسته دوچرخه
	hammer handle U	دسته چکش
	capstan handle U	هندل
	file handle U	دسته سوهان
	carrier handle U	دستگیره حمل
	lever handle U	دستگیره اهرم
	handle escutcheon U	روقفلی فرمان
	the handle of the face U	بینی
	star handle U	دستگیره گردان
	pump handle U	زیاد تکان دادن
	reshape handle U	دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
	auxiliary handle U	دستهکمکی
	basket handle U	گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
	brake handle U	ترمزدستی
	man handle U	با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
	operating handle U	دستگیره عامل
	operating handle U	دستگیره کولاس
	operating handle U	دستگیره راه اندازی
	the handle of the face U	دماغ
	anti-vibration handle U	دستهضدلغزش
	figure skiing handle U	دستهچوباسکی
	handle with kid gloves <idiom> U	باکسی همکاری دقیق داشتن
	The door – handle has broken off. U	دسته درشکسته است
	Handle the boxes with care. U	جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
	inside door handle U	دستگیره داخل درب اتومبیل
	interior door handle U	دستهداخلدر
	air brake handle U	دستهترمزهوایی
	pistol grip handle U	دستهنگهدارندهپیستون
	window winder handle U	دستگیرهحرکتدهندهشیشه
	handle bar arm U	دسته فرمان
	oxygen control handle U	دستهکنترلاکسیژن
	I can handle (cope with) hom. U	از پس اوبرمی آیم
	To fly into a rage. To foly off the handle. U	آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
	I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )