Perdic | capital building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (4 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	capital building U	سرمایه سازی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	building U	ساختمان
	building U	عمارت دیسمان
	building U	بنا
	building owner U	صاحب کار
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building official U	بازرسان ساختمان
	building material U	مصالح ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building permit U	پروانه ساختمان
	building plant U	وسایل ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	tower building U	ساختمان برجی
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	building system U	سیستم ساختمان
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	building line U	بر ساختمان
	building line U	بر ساختمانی
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	bridge building U	پل سازی
	administrative building U	ساختماناداری
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	building line U	امتداد
	building line U	راسته
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	building unit U	واحد ساختمانی
	model building U	الگوسازی
	main building U	ساختمان اصلی
	machine building U	ماشین سازی
	industrial building U	بنای صنعتی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	commercial building U	تیم
	house building U	ساختمان مسکونی
	home building U	ساختمان مسکونی
	height of building U	بلندی ساختمان
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	commercial building U	تیمچه
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	nest building U	لانه سازی
	office building U	ساختمان اداری
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building work U	کار ساختمانی
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	site building U	زمین ساختمانی
	site building U	زمین زیربنا
	ship building U	کشتی سازی
	public building U	بنای همگانی
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	commercial building U	سرای
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	building block U	کنده ساخت
	building block U	بنا کنده
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building blocks U	کنده ساخت
	building blocks U	بنا کنده
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	slab building U	ساختلوح
	building site U	عرصه
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	building sites U	عرصه
	turbine building U	ساختمانتوربین
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	road building U	جاده سازی
	administration building U	ساختمان اداری
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	administration building U	قسمت اداری
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	service building U	ساختمانسرویس
	building site U	کارگاه ساختمانی
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	building line U	خط کناری ساختمان
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	body building U	پرورش اندام
	body building U	بدنسازی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body-building U	پرورش اندام
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	body-building U	بدنسازی
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	word building test U	ازمون واژه سازی
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
	With my own capital . U	با سرمایه شخصی خودم
	capital value U	ارزش فعلی
	capital value U	ارزش سرمایهای
	capital value U	ارزش سرمایه
	capital U	مستلزم بریدن سر یاقتل
	capital U	راس المال
	capital U	پایتخت
	capital U	سرستون
	capital U	عالی
	capital U	قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
	capital U	فوقانی راسی
	capital U	سرستون سرلوله بخاری
	capital U	سرمایه
	capital U	حرف درشت پایتخت
	capital U	حرف بزرگ
	capital U	ارزش ویژه
	capital U	تنخواه
	capital U	گناه مستوجب اعدام سرمایه
	capital U	اساسی
	capital U	رئیسی ریاست مابانه عمده
	paid in capital U	سرمایه پرداخت شده
	replacement capital U	سرمایه جایگزینی
	registered capital U	سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
	registered capital U	سرمایه ثبت شده
	capital asset U	سرمایه ثابت
	reduction of capital U	تقلیل سرمایه شرکت
	paid up capital U	سرمایه پرداخت شده
	real capital U	سرمایه واقعی
	replacement capital U	سرمایه جانشینی
	physical capital U	سرمایه فیزیکی
	capital asset U	علامت تجارتی
	quantity of capital U	مقدار سرمایه
	physical capital U	سرمایه غیرپولی
	trading capital U	سرمایه در گردش
	capital budget U	بودجه تاسیساتی
	liquid capital U	سرمایهای که پول نقد باشد
	liquid capital U	سرمایه راکد
	liquid capital U	سرمایه نقدی
	intellectual capital U	سرمایه فکری
	opening capital U	سرمایه اولیه
	initial capital U	سرمایه اولیه
	capital budget U	بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
	capital budgeting U	بودجه بندی سرمایه
	human capital U	سرمایه انسانی
	capital budget U	بودجه سرمایهای
	capital bonus U	سودسهام معادل کلمه dividened stock میباشد
	capital bonus U	سود حاصل از سرمایه
	operating capital U	سرمایه در گردش
	capital assets U	دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
	nominal capital U	سرمایه اسمی
	capital assets U	اموال سرمایهای
	national capital U	سرمایه ملی
	capital assistance U	کمک سرمایهای
	money capital U	سرمایه پولی
	capital augmenting U	سرمایه افزا
	mobility of capital U	تحرک سرمایه
	capital charges U	هزینههای سرمایه
	write off capital U	مستهلک شدن سرمایه
	Borromini capital U	[نوعی سر ستون ترکیبی]
	block-capital U	سرستون بالشتکی
	angular capital U	[نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
	angle-capital U	سرستون گوشه ای
	capital punishment U	کیفر اعدام مجازات اعدام
	You make capital of it . <proverb> U	از کاه کوه ساختن .
	To live off ones capital . U	ازمایه خوردن
	accumulated capital U	سرمایه متراکم
	capital punishment U	اعدام مجازات
	corner-capital U	سرستون نبش
	capital punishment U	مجازات اعدام
	working capital U	مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
	working capital U	سرمایه در گردش
	working capital U	تنخواه گردان