English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
butterfly plan U طرح پروانه ای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
butterfly پروانه
butterfly U شنای پروانه
butterfly U بشکل پروانه
butterfly U پروانهای
butterfly tail U دم پروانهای
butterfly knot U گره پروانه
butterfly stroke U شنایپروانهبرگشت
butterfly valve U دریچه پروانهای
butterfly valve U سوپاپ یا دریچه پولکی
butterfly turn U دکمهنما
migrant butterfly U پروانه کوچگر [حشره شناسی]
butterfly kick U مراحلشنایپروانه
butterfly valve U شیرپروانهای
to break butterfly on wheel U کوشش بیهوده کردن
butterfly saddle rug U قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
to break butterfly on wheel U بیهوده صرف نیروکردن
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
plan U تدبیر
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U طرح ریزی کردن
plan U نقشه کف
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کردن
plan U نقشه
plan U تدبیر اندیشه
plan U خیال
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U هامن
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U برنامه ریزی کردن
plan U برنامه
plan U طرح
plan U پلان
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan U طرح پروژه
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan U برنامه غلتان
secondary plan U طرح ثانوی
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
strategic plan U طرح جنگ
site plan U نقشه جایگاه
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
plan of campaign U طرح پیکار
plan of maneuver U طرح مانور
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets U اهداف برنامه
plan view U دید از بالا
plan view U نمای بالا
plan view U نقشه کف
partial plan U برنامه جزئی
strategic plan U نقشه جنگ
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
centralized plan U پلان مرکزی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U نقشه جنگی
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
war plan U طرح جنگی
part plan U نقشه جزیی
master plan U نقشه مجموعه
contingency plan U طرح احتمالی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
barrier plan U طرح موانع
master plan U نقشه کلیات
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
fire plan U طرح اتش
marshall plan U برنامه مارشال
ordnance plan U طرح اردنانس
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
interim plan U برنامههای موقت
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
national plan U برنامه ملی
key plan U نقشه راهنما
lesson plan U طرح درس
loading plan U طرح بارگیری خودرو
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
marshall plan U طرح مارشال
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
outline plan U طرح مبنا
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
fire plan U طرح اتش توپخانه
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan U نقشه اشکوب
frequency plan U طرح فرکانس
game plan U استراتژی بازی
general plan U نقشه کلی
general plan U نقشه عمومی
installation plan U نقشه ی نصب
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
air fire plan U طرح اتش هوایی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach U طرحبازوگن
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
class improvement plan U طرح توسعه ناو
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan U طرح بهبودناو
on the installment plan [American English] U به اقساط
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com