English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
built in function U تابع توکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
built U ساخت
new built U تازه ساز
built in U وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
built in U توکار
built in U موجود در داخل چیزی
built into U که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
built-up U پر از ساختمان
built up U پر از ساختمان
built in U غیر قابل انتقال
new built U نوساخت نوساز
new built U تازه ساخت
built U ریخت
built U ترکیب
built-in U غیرقابل انتقال
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
built-in U تشخیص خطا و بررسی اعتبار به طور خودکار روی داده دریافت شده
built-in U تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
built-in U ی از سیستم است
well-built U خوشاستیل - خوشساخت
built in U جزو ساختمان
built in aerial آنتن دستگاهی
built in check U مقابله توکار
built in check U بررسی توکار
brick built U اجر ساز
brick built U اجری
purpose-built <adj.> U دارای مزیت
purpose-built <adj.> U باصرفه
air built U هوایی
air built U پوچ
purpose-built <adj.> U مفید
purpose-built <adj.> U اجرا شدنی
purpose-built <adj.> U هدفمند
purpose-built <adj.> U شایسته
purpose-built <adj.> U درست
purpose-built <adj.> U سودمند
purpose-built <adj.> U کارکردی
built in engine U موتور تاسیسات
built in font U فونت توکار
built up section U مقاطع مرکب
purpose-built <adj.> U قابل استفاده
purpose-built <adj.> U قابل اجرا
purpose-built <adj.> U عملی
coach built U چوبی
purpose-built <adj.> U مناسب
custom built U سفارشی
custom built U سفارشی تهیه شده اختصاصی
built-in microphone U میکروفن
It has built up quite a reputation. U اسمش خوب دررفته
built up lining U پوشش مرکب
built up frog U قورباغهای نصب
built in fonts U شکل حروف تعبیه شده
built in jack U جک مخصوص نصب
built in panel U تابلوی نصب
built in stabilizers U تثبیت کنندههای خودکار
built on sand U سست بنیاد
built on sand U ناپایدار
built up beam U تیر ساخته شده
built up crossing U قطعه ریل متقاطع
built up edge U لبه مخصوص نصب
built up frog U قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
built up frog U قلبی ریل
purpose-built U تکمنظوره برایمنظوریخاص
purpose-built <adj.> U بدرد خور
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
jerry built U سر هم بندی شده
jerry built U ارزان بناشده
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built U سر هم بندی شده
jerry-built U ارزان بناشده
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
custom-built U آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
purpose-built <adj.> U به درد بخور
made or built up mast U دگل چند تیکه
Rome was not built in a day <proverb> U رم یکشبه بنا نشد
NOT function U مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
OR function U پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
even function U تابع زوج
NOT function U معادل تابع NAND
function U پیشه
function U مقام
function U ماموریت عمل
function U ایفاء
function U عمل کردن کارکردن
function U وفیفه داشتن
function U ایین رسمی
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
NOR function = U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
zero of a function U صفر یک تابع [ریاضی]
NOR function = U مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
function U کارکرد
function تابع [ریاضی]
neither nor function U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
function U وفیفه
function U کار
function U کارویژه
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
zero of a function U ریشه تابع [ریاضی]
function U تابع
function U مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function U خاصیت وجودی
function U کارایی
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function U وفیفه عمل کردن
function U کار کردن
function U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function U چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
function U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function U مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
function U دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function U انجام عمل به درستی
function U طرزکار تابع
function U دستورالعمل
function U فعالیت
function U عمل
function U نقش
total function U تابع کامل
wave function U تابع موجی
tax function U تابع مالیات
work function U انرژی ازاد در ترمودینامیک
weight function U تابع وزنی
transfer function U تابع انتقال
trial function U تابع ازمایشی
well behaved function U تابع خوشرفتار
proper function U ویژه تابع
utility function U تابع کاربردی
utility function U تابع مفید
trigonometric function U تابع مثلثاتی
work function U تابع کار
proper function U مشخصه تابع
well defined function U تابع خوش تعریف
work function U انرژی خروج
transformation function U تابع تبدیل
threshold function U تابع استانهای
temperature function U تابع دما
sheffer function U تابع شفر
sediment function U تابع بده مواد جامع
secondary function U کارکرد ثانوی
saving function U تابع پس انداز
revenue function U تابع درامد
recursive function U تابع بازگشتی
quadratic function U تابع درجه دوم
propositional function U امر حسی
sine function U تابع سینوسی
standard function U تابع استاندارد
state function U تابع حالت
tact function U کارکرد نامیدن
switching function U تابع راه گزین
real function U تابع حقیقی
supply function U تابع عرضه
stress function U تابع تنش
saving function U صورت مقدار پس انداز درامدشخص
step function U تابع پلکانی
step function U تابع پلهای
propositional function U وفیفه حسی
function button U دکمهردیاب
argument [of a function] U متغیر مستقل [ریاضی]
smooth function U تابع همواری [ریاضی]
frequency function U تابع تکرار [ریاضی]
inverse function U تابع وارون [ریاضی]
continuity of a function U پیوستگی تابعی [ریاضی]
holomorphic function U تابع هولومورفیک [ریاضی]
injective function U تزریق
generalized function U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
generalized function U توزیع [ریاضی]
arithmetical function U تابع حسابی [ریاضی]
arithmetic function U تابع حسابی [ریاضی]
argument [of a function] U متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
root of a function U صفر یک تابع [ریاضی]
trigonometric function U تابع های مثلثاتی [ریاضی]
domain of a function U دامنه یک تابع [ریاضی]
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
linear function U نگاشت خطی [ریاضی]
function selectors U عاملانتخابکننده
function selector U انتخابگرکارآمد
function keys U کلیدهایانجام وفایف
function keys U کلیدهاتابع
cosine function U تابع کسینوس [ریاضی]
root of a function U ریشه تابع [ریاضی]
differentiable function U تابع مشتق پذیر [ریاضی]
transcendental function U تابع غیرجبری [ریاضی]
absolute value function U تابع قدر مطلق [ریاضی]
sine function U تابع سینوس [ریاضی]
function display U نمایشگرتابع
investment function U تابع سرمایه گذاری
function types U سنخهای کارکردی
function table U جدول تابعی
function subprogram U ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
function key U کلید عملیاتی کلید تابعی
function key U یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود
function key U کلید وفیفهای
function invocation U احضار تابع
function generator U مولد تابع
function generator U تابع زا
function code U کد تابع
function code U رمز وفیفه نما
frequency function U تابع بسامد
function word U کلمه دستوری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com