English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
buffer condenser U خازن میانگیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
condenser U تغلیظ کننده
condenser U درهم فشارنده
condenser U کندانسور
condenser U خازن
condenser U الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
condenser U چگالنده
condenser U منقبض کننده
condenser U الت تقصیر عدسی محدب
condenser dielectric U دی الکتریک خازن
condenser microphone U میکروفون خازنی
condenser plate U جوشن خازن
condenser charge U بار خازن
grid condenser U خازن شبکه
bypass condenser U خازن شنتی
adjustable condenser U خازن متغیر
variable condenser U خازن متغیر
condenser capacity U فرفیت خازن
capacity of condenser U فرفیت خازن
electrolytic condenser U خازن الکترولیتی
filter condenser U خازن صافی
fixed condenser U خازن ثابت
condenser fan U مبدلخنککننده
condenser coil U فنرخازن
blocking condenser U خازن انسدادی
tubular condenser U خازن لولهای
telephone condenser U خازن تلفن
synchronous condenser U خازن همزمان
reflux condenser U چگالنده باز روانی
quenching condenser U خازن جرقه گیر
plate condenser U خازن صفحهای
spark condenser U خازن ضد جرقه
paper condenser U خازن کاغذی
mica condenser U خازن میکایی
gang tuning condenser U خازن قطاری
spark quenching condenser U خازن جرقه گیر
condenser backwash inlet U دهانهانقباضموجبرگردان
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
dry electrolytic condenser U خازن الکترولیتی خشک
voltage rating of a condenser U ولتاژ اسمی خازن
heavy current condenser U خازن جریان قوی
anti hum condenser U خازن ضد پارازیت
multiple series condenser U خازن متغیر چند اتصالی
absorption of condenser charge U جذب بار
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
cold finger condenser U چگالنده انگشتی
condenser cooling water outlet U خروجیانقباضآبسرد
grid leak condenser detector U اشکارسازی با خازن ومقاومت نشتی
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
buffer U محلول تامپون
buffer U میانگیر
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
buffer U کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
buffer U وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
buffer U فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
buffer U مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
buffer U حافظه میانی
buffer U حافظه موقت
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
buffer U سپر
buffer U ضربت خور حائل
buffer U پرداخت کردن
buffer U استفاده از میانگیر
buffer U ضربت گیر
buffer U دافع اطاق خرج
buffer U امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
buffer U ماشین لرزنده
buffer U ضربه گیر بالشتک
buffer U تامپون
buffer U بافر
buffer U حافظه میانجی
storage buffer U میانگیر انباره
buffer storage U انباره میانگیر
refresh buffer U یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
buffer storage U حافظه میانگیر
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
buffer memory U حافظه میانیگر
buffer duo U دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
buffer distance U محوطه امنیت
buffer stock U موجودی احتیاطی
buffer stock U مواد اولیه ذخیره
buffer solution U محلول بافر
buffer stage U مرحله میانگیر
buffer state U دولت حایل
buffer state U دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
buffer stock U ذخیره اتکائی
buffer stock U تامین ذخیره
buffer tank U تانکرحائل
buffer register U ثبات میانگیر
buffer stock U موجودی ذخیره
output buffer U میانگیر خروجی
buffer zones U منطقه پیشگیری
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
elastic buffer U میانگیر ارتجاعی
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
buffer distance U حاشیه امنیت
disk buffer U بافر دیسک
disk buffer U میانگیر دیسک
buffer zone U منطقه تامین
buffer zone U منطقه پیشگیری
buffer zones U منطقه تامین
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
oil buffer U ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
off screen buffer U فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
buffer chamber U جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
buffer chamber U اطاق خرج
keyboard buffer U حافظه موقت صفحه کلید
keyboard buffer U بافر صفحه کلید
buffer capacity U فرفیت بافر
buffer body U بدنه دافع
buffer area U ناحیه میانگیر
buffer-bar [railway] U ضرب خور [قطار]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com