English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath U وان پر کف و معطر شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bubble help U خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble حباب
bubble U اندیشه پوچ
bubble U ابسوار
bubble U بیان کردن حباب
bubble U گفتن
bubble U خروشیدن جوشاندن
bubble U حباب براوردن
bubble U قلقل زدن
bubble U جوشیدن
bubble tray U بشقابک حباب
bubble tower U برج حباب
gas bubble U حباب گاز
bubble tower U برج تقطیر
bubble sorting U جور کردن حبابی
bubble sort U سورت حبابی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble sort U جور کردن حبابی
hubble bubble U غلیان
hubble bubble U قلیان
to prick the bubble U مشت کسیرا باز کردن
to prick the bubble U باد کسی را خوابانیدن
to bubble over with wrath U خروشیدن
to bubble over with wrath U جوش زدن
bubble and squeak U خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
bubble baths U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble baths U وان پر کف و معطر شده
soap bubble U چیزجالب وزود گذر
soap bubble U حباب کف صابون
hubble-bubble U قلیان
hubble bubble U شلوغ
bubble sextant U سکستانت مایعی
bubble point U نقطه جوش
bubble memory U سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble cap U فنجانک حباب
Burst sb's bubble <idiom> U تو ذوق کسی زدن
bubble level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bubble gum U ادامس بادکنکی
bubble memory U مین فرفیت بالا
bubble memory U روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble chamber U اتاقک حباب
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
bubble horizon U ابرشکافدار
bubble jock U بوقلمون نر
bubble memory U حافظه حبابی
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bubble tray column U ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
magnetic bubble memory U حافظه حبابی مغناطیسی
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
to take a bath U استحمام کردن
bath U حمام ابکاری
bath U وان
bath U حمام فرنگی
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
to take a bath U ابتنی کردن
bath U استحمام شستشوکردن
bath U شستشو
to take a bath U شستشو کردن
take a bath <idiom> U ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
bath U حمام
bath U گرمابه
bubble cap plate column U ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
a bath towel U حوله حمام
vapour bath U حمام بخار
water bath U حمام آب
water bath U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
bath dye U حمام رنگرزی الیاف
dyeing bath U حمام رنگرزی
bath-house U حمام عمومی
Bath Stone U سنگ آهک دانه ای
hip-bath U وانکوچک
water bath U دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
What find bath. U عجب حمام خوبی است
May I have a bath towel? U ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
bed-bath U شستشویمریض
bath salts U نوعینمککانیجهتخوشبو کردنآبحمام
bath oil U مایعخوشبوکنندهآب
developer bath U تشتکفاهرکننده
bath platform U سکویحمام
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
ultrasonic bath U حمام فراصوتی
turkey bath U حمام شرقی
Turkish bath U حمام
oil bath U حمام روغن
needle bath U دوش سوزنی
needle bath U شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
mud bath U گل مالی تن برای درمان
molten bath U حمام ذوب فلزات
foot bath U پاشویه
copper bath U حمام مس
cold bath U ابتنی با اب سرد
Turkish bath U گرمابه بخار
bath keeper U حمامی
bath keeper U گرمابه دار
acid bath U حمام اسید
bath house U گرمابه
bath house U حمام
swimming bath U شناگاه
metal bath U حمام فلز
turkey bath U گرمابه
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
sweating bath U حمام بخار
sweating bath U حمام گرم
sweating bath U گرمابه
sun bath U حمام افتابی
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
steam bath U حمام بخار
slipper bath U یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
shower bath U دوش
shower bath U حمام دوش
shaking bath U حمام تکان دهنده
sand bath U حمام شن
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. U حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
salt bath furnace U کوره حمام نمک
oil bath lubrication U روغنکاری حمام روغن
bath and shower mixer U اختلاطدوشووان
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
swimming bath [British E] [old-fashioned] U گرمابه [با استخر]
swimming bath [British E] [old-fashioned] U حمام [با استخر]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com