English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
broken traffic line U خط چین برای امد و شد
broken traffic line U خط گسسته برای امد و شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
daylight traffic line U خط منع ایاب ذهاب روزانه
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous traffic line U خط پر امد و شد
broken U شکسته شده
broken U منقطع منفصل
broken U نقض شده
broken U رام واماده سوغان گیری
broken U شکسته
broken down U ازپای درامد
broken-down U ازپای درامد
broken <adj.> U خراب
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
broken homes U خانواده گسیخته
a broken arm U بازوی شکسته
broken bricks U پاره اجر
heart broken U دل شکسته
heart broken U محنت زده
broken bricks U سنگریزه
broken country U زمین مضرس
broken wind U یلپپیک
broken-hearted <adj.> U دل شکسته
wind broken U خسته
wind broken U ریوی شده
wind broken U دچار پربادی
broken home U خانواده گسیخته
broken-hearted U دلشکسته
broken hearted U دلشکسته
broken country U زمین دوعارضه
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
broken stone U سنگ شکسته
broken stowage U فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
broken weather U هوای بی قرار
broken winded U تنگ نفس
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
My car has broken down. اتومبیلم خراب شده است.
The lamp is broken. لامپ خراب است.
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
Burglars have broken in. U دزد ها [با زور] آمده بودند تو.
broken stone U سنگریزه
broken stone U خرده سنگ
broken ground U زمین ناهموار
broken fibres U تار عضلانی پاره شده
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
broken hardening U سخت گردانی شکسته
broken marriage U زناشویی گسیخته
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
broken money U پول خرد
broken rock U صخره
broken sleep U خواب بریده بریده
My face has broken with pimples. U صورتم جوش زده است
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
he received a broken hand U دستش شکست
The dog has broken loose . U سگ زنجیرش را باز کرد وفرار کرده است
He broken an Olympic record. U رکورد المپیک را شکست
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> U آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
He felt like he'd finally broken the jinx. U او [مرد] این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود.
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday. U دیروز دزد خانه همسایه را زد.
traffic U داده پیام دریافتی
traffic U تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
one-way traffic U عبوریکطرفه
two-way traffic U محلعبوردوطرفه
traffic U مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic U شد وامد
traffic U ترافیک
traffic U امد و شد
traffic U رفت و امد وسایل نقلیه
traffic U تجارت غیرقانونی
through traffic U عبور یکسره
through traffic U شد امد ترانزیتی
through traffic U امد و رفت ترانزیتی
traffic U رفت و امد
traffic U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic U امد وشد رفت وامد
traffic U داد وستدارتباط کسب
traffic U کالا
traffic U مخابره
traffic U امد وشدکردن
traffic U تردد کردن
traffic U امد و رفت
traffic U عبور و مرور
through traffic U ترافیک ترانزیتی
traffic U حرکت سیر
traffic U تجارت هدایت شده
traffic U مبادله کالا
traffic U انتقال دریانوردی
traffic U تجارت
traffic U تجمع مدافعان
traffic U نقل
traffic U گذشتن
traffic U امد و شد حمل و نقل
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling U فرز کردن سطری
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault U تماس خطوط
line to line spacing U فاصله سطور
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
dense traffic U ترافیک سنگین
stop-and-go traffic U ترافیک سپر به سپر
heavy traffic U ترافیک سنگین
traffic circles U دایرهی یک طرفه
traffic circle U دایرهی یک طرفه
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
traffic cut U گره شد امد
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
eligible traffic U حد عبورمجاز مسیرها
traffic congestion U راهبندان سنگین
traffic density U تکاشف عبور و مرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
gyratory traffic U شد امدچرخشی
gyratory traffic U امد و شد چرخنده
airfield traffic U عبورو مرور در فرودگاه
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
The traffic is heavy. U ترافیک سنگین است.
outgoing traffic U جاده به راستای بیرونی
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
merging traffic U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
There is heavy traffic. U ترافیک سنگین است.
air traffic U رفت و آمد هواپیمایی
induced traffic U ترافیک القایی
railway traffic U امد و شد راه اهن
road traffic U رفت و امد خیابان
traffic warden U فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
railway traffic U عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
traffic jam U ترافیکوراهبندانسنگین
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
bus traffic U رفت و امد اتوبوسها
density of traffic U تراکم ترافیک
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
density of traffic U تراکم رفت و امد
merging traffic U ترافیکخیابانفرعیاتوبان
telephone traffic U ترافیک تلفنی
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
telecommunication traffic U ترافیک ارتباطات
density of traffic U پر پشتی امد و شد
public traffic U رفت و امد همگانی
motor traffic U رفت و امداتومبیلها
traffic court U دادگاه عبور و مرور
traffic control U کنترل ترافیک
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
traffic designer U نقشه کش رفت و امد
traffic control U کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
container traffic U تراکم حمل و نقل کانتینرها
traffic control U کنترل عبور و مرور
tidal traffic U شد امدنابرابر
tidal traffic U امد و شد ناقرینه
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
road traffic U امد وشد خیابان
local traffic U رفت و امد محلی
road traffic U ترافیک جاده ترافیک خیابان
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
traffic lanes U خطترافیک
traffic stud U سنگ راه
traffic release U ساعت عبور ازاد خودروها
freight traffic U رفت و امد بار
street traffic U ترافیک [جاده]
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic lane U یک خط جاده برای یک مسیر
street traffic U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
turning traffic U ترافیک پیچ دار
traffic peak U تیزه شد امد
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
traffic paint U خط کشی راه
traffic lane U خط شد امد
traffic sign U تابلو علایم
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic stud U گلمیخ چهارگوش
traffic stream U جریان رفت و امد
traffic volume U حجم امد و شد
traffic volume U بار شد و امد
traffic stream U جریان امد و شد
transit traffic U عبور ترانزیتی
traffic signal U نشانه روشن
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic sign U علامت عبور و مرور
traffic sign U تابلو نشانه گذاری
traffic sign U لوحه نشانه گذاری
traffic signal U چراغ راهنمایی
traffic lane U مسیر عبور و مرور
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
traffic induit U ترافیک القایی
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic flow U کشش عبور ومرور
traffic flow U کشش ترافیک
traffic density U پرپشتی شد امد
traffic density U سنگینی شد امد
traffic density U فشار امد وشد
traffic density U تراکم امد و شد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com