English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
broken money U پول خرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Money for jam . Money for old rope . U پول یا مفتی
Protection money. Racket money. U باج سبیل
broken U شکسته
broken-down U ازپای درامد
broken down U ازپای درامد
broken U رام واماده سوغان گیری
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
broken U نقض شده
broken <adj.> U خراب
broken U منقطع منفصل
broken U شکسته شده
money begets money <idiom> U پول پول می آورد
broken country U زمین مضرس
broken bricks U پاره اجر
broken marriage U زناشویی گسیخته
broken hardening U سخت گردانی شکسته
broken ground U زمین ناهموار
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
broken fibres U تار عضلانی پاره شده
broken bricks U سنگریزه
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
broken country U زمین دوعارضه
a broken arm U بازوی شکسته
broken rock U صخره
broken sleep U خواب بریده بریده
heart broken U دل شکسته
wind broken U دچار پربادی
wind broken U خسته
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
wind broken U ریوی شده
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
The lamp is broken. لامپ خراب است.
My car has broken down. اتومبیلم خراب شده است.
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
broken winded U تنگ نفس
broken wind U یلپپیک
broken weather U هوای بی قرار
broken stowage U فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
broken stone U سنگ شکسته
broken stone U سنگریزه
broken stone U خرده سنگ
heart broken U محنت زده
broken-hearted U دلشکسته
Burglars have broken in. U دزد ها [با زور] آمده بودند تو.
broken home U خانواده گسیخته
broken-hearted <adj.> U دل شکسته
broken homes U خانواده گسیخته
broken hearted U دلشکسته
broken traffic line U خط گسسته برای امد و شد
he received a broken hand U دستش شکست
broken traffic line U خط چین برای امد و شد
He broken an Olympic record. U رکورد المپیک را شکست
The dog has broken loose . U سگ زنجیرش را باز کرد وفرار کرده است
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
My face has broken with pimples. U صورتم جوش زده است
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
He felt like he'd finally broken the jinx. U او [مرد] این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود.
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> U آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday. U دیروز دزد خانه همسایه را زد.
f. money U پول فراوان
money on d. U وجه امانعی
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
value of money U ارزش پول
he is f. of money U پول فراوان دارد
near with one's money U خسیس
value for money U ارزش پول
He is in the money. U پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
take in (money) <idiom> U رسیدن
money اسکناس
money U مسکوک ثروت
money U جایزه نقدی
be in the money <idiom> U در پول غلت خوردن
his money is more than can U ازانست که بتوان شمرد
his money is more than can U پولیش بیش
near money U شبه پول
money U سکه
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
money U پول
be in the money <idiom> U پول پارو کردن
money on d. U پول سپرده
value for money U قدرت خرید پول
to change money U خردکردن یامبادله کردن پول
requistion for money U پول
supply of money U عرضه پول
requistion for money U درخواست
tight money U سیاست پولی انقباضی
ready money U پول فراهم شده
time money U وام مدت دار
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
sound money U پول سالم
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
smart money U پاداش زیان
smart money U خسارت
short of money U کم پول
soft money U پول ضعیف
smart money U مطلع
scant of money U بی پول
money on deposit U وجه امانی
money on deposit U پول سپرده
scant of money U کم پول
tight money U کنترل پولی
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
sound money U پول قوی
retention money U پول گرویی
role of money U نقش پول
money stock U حجم پول در گردش
money worth U بهای پول
money worth U برابر پول
money wage U مزد پولی
money supply U عرضه پول
money stock U عرضه پول
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
money pot U دخل
money worth U پول بها
onother's money U پول شخصی دیگر
onother's money U پول دیگری
money worth U چیزی که بپول بیزرد
mortgage money U پول رهنی
mortgage money U پول قرضی
quasi money U شبه پول
neutrality of money U خنثی بودن پول
neutrality of money U بدون تاثیربودن پول
oceans of money U یک دنیا پول
odd money U یک اسکناس 01 ریالی
money pot U غلک
passage money U کرایه
passage money U کرایه مسافر
prize money U پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
purchase money U در CL ثمن
purchase money U قیمت جنس
quantity of money U مقدار پول
raise money U فراهم کردن پول
raise money U جمع اوری کردن پول
ready money U پول نقد
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
possession money U حق النسبی
possession money U حق الاجرا
passage money U خوراک
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
passage money U غذا
passage money U راه
passage money U تاکردن
passage money U معاش کردن
penury of money U کمیابی پول
penury of money U قحط پول
ready money U پول موجود
money well spent <idiom> U پولی که هدر نرفته
have money to burn <idiom> U بی پروا خرج کردن
have money to burn <idiom> U پول از پارو بالا رفتن
time is money <idiom> U وقت طلاست
save money U به دقت خرج کردن
save money U پس انداز کردن
money sink <idiom> U گودال پول [کیسه پول سوراخدار]
My money request to him U طلب من از او [مرد]
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Changing money U تبدیل پول و ارز
Time is money. <proverb> U وقت طلاست .
He is a money -bags. <proverb> U مالامال از پول است .
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
rake in the money <idiom> U ایجاد تعجب
put one's money on something <idiom> U بر سر چیزی شرط بستن
money for jam <idiom> U پول باد آورده
to be rolling in money <idiom> U تو پول غلت زدن [اصطلاح]
I'm not made of money! <idiom> U من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
Money peters out. U پول کم کم تمام می شود.
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
borrowed money U پول قرض گرفته شده
to scrape up [money] U چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
money can't buy everything <idiom> U پول خوشبختی نمی آورد
pin money <idiom> U پول خرده خرجی
do not coin money <idiom> U پول چاپ نکردن [پول چاپ نمی کنم]
money for jam <idiom> U پول بی دردسر
for love or money <idiom> U به هر شکلی
Money is no object at all . U پول اصلا" مطرح نیست
We divided the money among ourselves . U پول را بین خودمان قسمت
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
wildcat money U پول بدون پشتوانه
volume of money U حجم پول
velocity of money U سرعت پول
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
veil of money U حجاب پول
trust money U پول امانی
token money U پول فرعی
to take eggs for money U کردن
to take eggs for money U را با دربرابر
to take eggs for money U خر مهره
to stink of money U خر پول بودن
to stake money on something U سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
to have a run for one's money U از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
to guzzle away one's money U پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
danger money U مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
gate money U پولبلیطورودیه
Could you lend me some money ? U می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
To put some money aside . U پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com