English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breakdown U مشابه 1352
breakdown U خرابی
breakdown U جدایی
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdown U از کار افتادگی
breakdown U تفکیک
nervous breakdown U درماندگی روانی [پزشکی]
work breakdown U روش تقسیم کار
work breakdown U روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک
breakdown lights U چراغهای عدم کنترل
zener breakdown U شکست زنری
nervous breakdown U بحران روانی
car breakdown U خرابی اتومبیل
nervous breakdown U فروباشی روانی
nervous breakdown U واماندگی روانی [پزشکی]
incomplete breakdown U شکست جزئی
incomplete breakdown U شکست ناقص
nervous breakdown U ناتوانی روانی [پزشکی]
breakdown voltage U ولتاژ جرقه زنی
impluse breakdown U شکست ضربهای
zener breakdown voltage U ولتاژ شکست زنری
Can you send a breakdown lorry, please? U آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
anode breakdown voltage U ولتاژ جرقه زنی اند
work breakdown structure U ساختار تفکیک کار
insulation breakdown test U ازمایش شکست عایق
impluse breakdown voltage U فشار شکست ضربهای
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
social breakdown syndrome U نشانگان فروپاشی اجتماعی
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
high frequency gas discharge breakdown U شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U نقشه کشی فرش
drawing U ترسیم
drawing U طرح
drawing U هنر طراحی تابلو نقاشی
drawing U کشیدن
drawing U رسم
drawing U رسم کردن
drawing U رسم فنی
drawing U نقشه کارگاهی
drawing U نقشه کشی
drawing U حدیده کردن
drawing U نقشه
drawing U قرعه کشی
instrumental drawing U نقشه کشی با اسباب
pen drawing U سیاهقلم
fine drawing U رفوگری
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
fair drawing U تصویر مناسب
drawing quality U کیفیت کشش
drawing set U دستگاه نقشه کشی
drawing table U میز نقشه کشی
drawing tools U مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing tools U خط و رسم آزاد است
dy drawing lots U به طریق قرعه
dy drawing lots U قرعه کشیدن
dy drawing lots U استقراع
engineering drawing U طراحی و نقشه کشی مهندسی
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
special drawing right U حق برداشت مخصوص
special drawing right U حق برداشت ویژه
structural drawing U نقشه ساختمانی
tabular drawing U نقشه شیب
three view drawing U رسم فنی با سه نما
wash drawing U ابرنگ سیاه
work drawing U نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
working drawing U طرح ونقشه کار
loom drawing U [نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
sectional drawing U رسم مقطعی
method of drawing up U طرز تنظیم
mirror drawing U نقاشی از ایینه
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
pencil drawing U تصویر مدادی
pencil drawing U طرح مدادی
revised drawing U رسم تجدید نظر شده
revised drawing U رسم اصلاح شده
sectional drawing U رسم برشی
workshop drawing U رسم کارگاهی
drawing program U نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
drawing board U میز نقشه کشی
component drawing U رسم قطعات
computer drawing U ترسیم کامپیوتری
deep drawing U کشش عمیق
detail drawing U نقشه تفصیلی
detail drawing U نقشه جزئیات
detail drawing U نقشه ریزه کاری
detail drawing U رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
line drawing U نقاشی با مداد وقلم
detail drawing U نقشه کشی جزئیات
drawing bench U میز رسم
drawing blick U حلقه کشش
component drawing U رسم جزیی
art of drawing U هنر ترسیم رسم
drawing board U تخته رسم
drawing boards U میز نقشه کشی
drawing boards U تخته رسم
drawing pin U پونز
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawing U رسم مدادی
line drawing U ترسیم خطی
drawing room U اطاق پذیرایی
drawing room U سالن پذیرایی
drawing rooms U اطاق پذیرایی
drawing rooms U سالن پذیرایی
drawing blick U کشش
drawing press U پرس کششی
drawing materials U لوازم نقشه کشی
drawing materials U مواد اولیه نقشه کشی
drawing goniometer U نقاله رسم
drawing hand U دستی که زه را می کشد
drawing ink U مرکب رسم
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
drawing lots U قرعه کشی
drawing lines U خط کشی
drawing instrument U وسایل رسم فنی
drawing key U طرح اولیه
drawing mill U دستگاه نورد کششی
drawing die U حدیده کششی
drawing key U کپیه نقاشی
drawing pen U قلم رسم
drawing card U چیز جالب توجه
detail drawing U رسم جزئیات
drawing office U دفتر طراحی
drawing card U جالب
drawing curve U شابلون دایره و منحنی
drawing device U دستگاه ترسیمه
drawing die U ماتریس کششی
drawing office U دفتر نقشه کشی
drawing card U موجب جلب توجه
back to the drawing board <idiom> U کاری را از اول شروع کردن
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
pattern construction drawing U الگوی نقشههای ساختمانی
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
ingot drawing crane U جراثقال کشش شمش
deep drawing test U ازمایش کاسگری
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special drawing rights U این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
cold drawing die U سردکشی
cold drawing die U حدیده
cold drawing bench U میز سردکشی
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
double action drawing press U پرس کششی دوکاره
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
double action cam drawing press U پرس کششی دو واکنشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com