Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
brass pressure casting
U
برنج ریختگی فشاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pressure casting
U
قطعه ریخته گری فشاری
pressure die casting
U
ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
اعمال فشار کردن
brass
U
پول خرد برنجی بی شرمی
brass
U
[آمیزه ی مس و روی]
brass
U
برنج
brass
U
برنج چند جوش
brass
U
افسر ارشد
brass
U
برنج الیاژ
brass tacks
U
مسایل اساسی
leaf brass
U
فوفه
brass hat
U
افسر ارشد ارتش
brass and bronze
U
برنج و برنز
brass
[British E]
U
پول
[اصطلاح]
[اصطلاح روزمره]
brass wire
U
مفتول برنجی
brass family
U
خانوادهسازهایبادی
beta brass
U
برنج نوع بتا
brass farthing
U
پشیز
brass farthing
U
هیچ
brass founder
U
ریخته گر
brass founder
U
برنج ریز
brass rubbing
U
کپیکردنیکتصویربامالیدنچیزیبرکاغذرویآن
He is as bold as brass. He has a never .
U
خیلی پررو است
brass screen
U
توری برنجی
get down to brass tacks
<idiom>
U
فورا شروع به تصمیم گیری
alpha brass
U
برنج نوع الفا
leaf brass
U
تنکه برنج
leaf brass
U
برنج ورقه
brass welding
U
جوش برنج
brass ware
U
برنج الات
brass hats
U
افسر ارشد ارتش
brass hats
U
امیر
brass bands
U
ادوات انها از برنج باشد
brass band
U
دسته موزیکی که
brass bands
U
دسته موزیکی که
brass hats
U
شخص مهم
brass hat
U
امیر
brass hat
U
شخص مهم
brass knuckles
U
پنجه بوکس
brass band
U
ادوات انها از برنج باشد
rde brass
U
برنج سرخ
brass knuckles
U
پنجه مشت زنی
corinthian brass or bronze
U
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
hot working brass
U
برنج قابل اهنگری
brass and bronze foundry
U
ریخته گری برنج و برنز
free cutting brass
U
برنج اتومات
triangular brass bead
U
مثلث برنج
casting
U
چدن ریزی
casting
U
قطعه ریخته گی
casting
U
ریخته گی
casting
U
روش قلاب اندازی
casting
U
ریخته گری
casting
U
ریختن فلز مذاب به داخل قالب
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
pump casting
U
بدنه پمپ
die casting
U
روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
bottom casting
U
قطعات ریخته گی بسته
die casting
U
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
group casting
U
ریخته گری گروهی
group casting
U
ریخته گری
sand casting
U
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
steel casting
U
پروفیل فولادی ریخته گری
precision casting
U
ریخته گری دقیق
centrifugal casting
U
ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
press casting
U
ریخته گری فشاری
down hill casting
U
ریخته گری مستقیم
spin casting
U
پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
direct casting
U
ریخته گری مستقیم
slip casting
U
روش ریخته گری لغزشی
composite casting
U
ریخته گری مرکب
tournament casting
U
مسابقه قلاب اندازی
shell casting
U
ریخته گری پوستهای
sand casting
U
ریخته گری ماسهای
casting out nines
U
مقابله نه نهی
composite casting
U
ترکیبی
iron casting
U
ریخته گری اهن
casting vote
U
رای قاطع
art casting
U
ریخته گری صنعتی
bait casting
U
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
non ferrous casting
U
قطعه ریخته گی غیراهنی
ingot casting
U
ریخته گری شمش
metal casting
U
ریخته گری فلز
fusion casting
U
ریخته گری ذوبی
fly casting
U
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
casting rod
U
چوب ماهیگیری
fly casting
U
استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
mallable casting
U
ریخته گری چکش خوار
casting votes
U
رای قاطع
centrifugal casting process
U
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process
U
فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting machine
U
دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
spin casting rod
U
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای
rate of die casting
U
سرعت ریخته گری حدیدهای
continous casting method
U
روش ریخته گری دائمی
die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای
continous casting plant
U
تاسیسات ریخته گری دائمی
shell moulded casting
U
قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
mis run casting
U
ریخته گری غلط
spin casting reel
U
قرقره چرخان ماهیگیری
steel casting foundry
U
ریخته گری پروفیل فولاد
direct chill casting
U
ریخته گری مستقیم تبریدی
die casting alloy
U
الیاژ ریخته گری حدیدهای
dry sand casting
U
ریخته گری ماسهای خشک
pig casting machine
U
دستگاه ریخته گری شمش
gravity die casting
U
ریخته گری حدیدهای ثقلی
permanent mold casting
U
ریجه
ingot casting car
U
واگن ریخته گری شمش
mis run casting
U
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
hot mold centrifugal casting process
U
فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
pressure
U
مشقت
pressure
U
فشردن مضیقه
pressure
U
بار سنگین مصائب وسختیها
pressure
U
فشار هوا
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
f.pressure
U
فشارمایع
pressure
U
فشار
pressure
U
سنگین
pressure
U
بار
pressure gauge
U
فشارسنج
pressure curve
U
خم فشار
pressure device
U
ماسوره فشاری
pressure device
U
عامل فشاری مین
pressure face
U
سمت فشار
pressure fraction
U
کسر فشاری
pressure drop
U
افت فشار
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure gauge
U
فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure gaverner
U
ناطم فشار
pressure curve
U
منحنی فشار
pressure cook
U
تحت فشار پختن
partial pressure
U
فشار جزئی
partial pressure
U
فشار جرئی یا سهمی
osmotic pressure
U
فشار اسمزی
oil pressure
U
دستگاه اندازه گیری فشار روغن
oil pressure
U
فشارسنج روغن
molding pressure
U
فشار پرس
molding pressure
U
فشار قالب
mean effective pressure
U
فشار موثر متوسط
manifold pressure
U
فشار گازگاه
low pressure
U
منطقه کم فشار
low pressure
U
سهل العبور
partial pressure
U
فشار جزیی
piston pressure
U
فشار پیستون
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
pressure cook
U
دردیگ زودپزپختن
pressure cook
U
دیگ زودپز
pressure cabin
U
بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure cabin
U
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance
U
فشارسنج
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure adjustment
U
تنظیم فشار
pressure above the atmosphere
U
فشار بالای جو
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure
U
فشار درونی
pitot pressure
U
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
low pressure
U
فشار خفیف
pressure bar
U
قسمتفشار
pressure cookers
U
دیگ زودپز
wind pressure
U
فشار باد
wheel pressure
U
فشار چرخ
wave pressure
U
فشار حاصل از موج
water pressure
U
فشار اب
vapour pressure
U
فشار بخار اب
vapor pressure
U
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure
U
فشار بالابرنده
total pressure
U
فشار کل
to bear pressure upon
U
فشار اوردن بر
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
systolic pressure
U
فشارخون انقباضی
pressure change
U
تغییراتفشار
pressure control
U
کنترلفشار
to be under deadline pressure
U
عجله داشتن
pressure of time
U
فشار زمانی
time pressure
U
فشار زمانی
partial pressure
U
[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
He always works best under pressure .
U
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
The pressure of the atmosphere
U
فشار جو ؟( اتمسفر )
water under pressure
U
آبتحتفشار
pressure vessel
U
فشار
pressure vessel
U
فرف
pressure tube
U
لولهفشار
pressure screw
U
پیچفشرده
pressure plate
U
صفحهنگهدار
pressure dial
U
درجهفشار
swelling pressure
U
فشار در اثر ازدیاد حجم
static pressure
U
فشار ایستایی
static pressure
U
فشار ثابت هوا
pressure sweeping
U
روبیدن فشاری
pressure surface
U
سطح پیزومتریک
pressure surface
U
سطح فشار
pressure suit
U
لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure
U
حس فشار
pressure sense
U
حس فشار
pressure regulator
U
شیر فشار شکن
pressure regulator
U
شیر تنظیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com