English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blue laws U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laws U شریعت
laws U حقوق عدالت
laws U حقوق
laws U علم حقوق
by-laws U ایین نامه
laws U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
in-laws U نامادرییاناپدری زنبابا یا شوهرننه
laws U داتا
laws U بربست
laws U قانون
laws U حق حقوق
laws U قاعده
zipf's laws U قوانین زیف
licensing laws U قانونکنترلفروشمشروباتالکلی
explanation of laws U شرح قوانین
forest laws U قوانین جنگل
gas laws U قوانین گازها
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
adjective laws U قوانین مربوط باصول محاکمات
conflict of laws U تعارض قوانین
written laws U قوانین مدون
peronality of laws U حالت ویژه قانون
peronality of laws U ویژگی قانون
promulgation of the laws U انتشار قوانین
radiation laws U قوانین تابش
written laws U حقوق مدون
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
sanctioned laws U مصوب
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
mendelian laws U قوانین مندل
murphy's laws U قوانین مورفی
laws of the game U مقررات مسابقه
mixed laws U قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
labor laws U قوانین کار
korte's laws U قوانین کرت
kepler's laws U قوانین کپلر
bye-laws U ایین نامه
kepler laws U قوانین کپلر
gas laws U قانون گاز
joule's laws U قوانین ژول
interpertation of laws U تفسیر قوانین
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion U قوانین نیوتون
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتن
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
child labor laws U قوانین کار کودکان
laws versus tendencies U قوانین در مقابل تمایلات
to look blue U افسرده یابوربنظرامدن
the blue U دریا
the blue U اسمان
ox blue U ابی سیرمایل به ارغوانی
blue U اسمان نیلگون
blue U نیلی
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
out of the blue <idiom> U غیرمتقربه
go off into the blue U ناپدید شدن
go off into the blue U آب شد و به زمین رفت
blue U اسمان
blue آبی
out of the blue U غیر منتظره
once in a blue moon <idiom> U به ندرت
blue in the face <idiom> U آرام گرفتن
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
I kept saying it tI'll I was blue in the face. U آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
oxford blue U ابی سیر مایل به ارغوانی
paris blue U یکجور نیل فرنگی
blue [joke] <adj.> U خشن [جوک]
once in a blue moon U گاه گاهی
It tends to be blue . It is bluish. U بیشتر برنگ آبی می زند
blue [joke] <adj.> U زمخت [جوک]
a bolt from the blue U مثل عجل معلق
a bolt from the blue U از غیب
once in the blue moon U خیلی بندرت
navy blue U کبود
navy blue U ابی سیر
ice-blue U آبیکمرنگ
paris blue U جوهرابی روشن
peacock blue U رنگ ابی طاووسی
sky blue U نیلگونی
sky blue U رنگ ابی اسمان
steel blue U رنگ ابی فولادی
blue ball U توپآبی
true-blue U هوادار دو آتشه
thumb blue U نیل گلولهای یاقالبی
thymol blue U ابی تیمول
true-blue U پیرو متعصب
to burn blue U شعله یا نور ابی دادن
to by blue muder U فریاد کردن
to by blue muder U دادزدن
blue law U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
sky blue U اسمانی
teal blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
electric-blue U آبیروشن
blue-black U آبیپررنگ
powder blue U نیل رخت شویی
powder blue U گردلاجوردفرنگی
blue tit U پرندهایکوچکبابالسرودم آبیوسینهزرددراروپا
prussian blue U نیل فرنگی
prussian blue U رنگدانه ابی رنگ اهن دار
prussian blue U ابی پروس
blue mussel U صدفدوکفهایآبی
blue cap U صدفکبود
blue beam U اشعهآبیکلاهکآبی
slate blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
blue law U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
milori blue U ابی میلوری
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue book U کتاب ابی
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue blood U نجیب زاده اشراف زاده
blue blood U عضو طبقه اشراف
blue bell U گزارش بدرفتاری
blue bell U گزارش جنایت
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue brittle U شکستگی ابی
blue brittleness U شکنندگی ابی رنگ
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
blue eyed U ابی چشم
blue eyed U زاغ
blue-collar U کارگری
blue devil U دیو
blue devil U ال
blue devil U افسردگی
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
blue bark U گزارش حرکت
blue baby U طفلی مبتلا به یرقان ازرق
blue jeans U شلوارکاوبوی
blue jeans U شلوار کار ابی رنگ
royal blue U رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
blue water U دریای ازاد
black and blue U کبود و سیاه
blue-chip U سهام مرغوب
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip U سهام مرغوب
blue collar U کارگری
blue blooded U نجیب زاده
blue anealing U بازپخت ابی رنگ
big blue U ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
big blue U IB
big blue U نام غیر رسمی IBM
blue fox U سگ روباه
alkali blue U ابی قلیا
acid blue U ابی اسیدی
blue-blooded U نجیب زاده
blue forces U نیروهای خودی
blue forces U نیروهای ابی
indigo blue U ابی ایندیگو
peacock blue U رنگ ابی مایل بسبز
bright blue U لاجوردی
blue print U رسم فنی
blue vitriol U کات کبود
blue print U تون پلات ابی
blue shift U جابجایی به سوی ابی
dark blue سرمه ای
blue print U زمینه ابی
dark blue U ابی سیر
blue print U فون ابی
cobalt blue U لاجورد
blue mud U گل کبود
blue moon U مدت طولانی
intense blue U ابی سیر
blue gun U لوله پرتاب ابی
blue jacket U سرباز نیروی دریائی
methyl blue U ابی متیل
light blue U کبود
blue book U هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue jay U زاغ کبود
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
blue line U خط دفاعی هاکی
blue liner U مدافع
blue moon U زمان دراز
king's blue U رنگ ابی متوسط
bromthymol blue U ابی برم تیمول
blue or copper vitriol U زاج کبود
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
green with a blue tint U سبز مایل به ابی
his coat was in blue velvet U نیمتنه اش
his coat was in blue velvet U مخمل ابی بود
to beat black and blue U کوفته یاکبودکردن
blue yellow blindness U رنگ کوری ابی- زرد
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
the greenish hue of blue U حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
red, green, blue U سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
blue collar employees U کارگران
blue-eyed boy U دراصطلاح"تافتهجدابافته"
blue beam magnet U مغناطیس اشعه ابی
red, green, blue U سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
She talked tI'll she was blue in the face . U آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
blue or copper vitriol U کات کبود
to drink till alls blue U پاتیل شدن
to drink till alls blue U بحدمستی نوشیدن
blue chip personal computer U IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
red green blue monitor U مانیتور قرمز- سبز- ابی
To be between the devil and the deep blue sea. U راه پس وپیش نداشتن
acid alizarian blue black U ابی سیر الیزارین اسیدی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com