Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blue book
U
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue book
U
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book
U
کتاب ابی
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of the blue
U
غیر منتظره
blue
آبی
blue
U
نیلی
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue
U
اسمان
blue
U
اسمان نیلگون
out of the blue
<idiom>
U
غیرمتقربه
the blue
U
اسمان
to look blue
U
افسرده یابوربنظرامدن
the blue
U
دریا
ox blue
U
ابی سیرمایل به ارغوانی
go off into the blue
U
آب شد و به زمین رفت
go off into the blue
U
ناپدید شدن
blue jay
U
زاغ کبود
blue ball
U
توپآبی
true-blue
U
هوادار دو آتشه
blue jacket
U
سرباز نیروی دریائی
true-blue
U
پیرو متعصب
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
blue gun
U
لوله پرتاب ابی
blue forces
U
نیروهای ابی
blue laws
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue line
U
خط دفاعی هاکی
blue laws
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue law
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue print
U
زمینه ابی
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
blue liner
U
مدافع
blue print
U
رسم فنی
blue mud
U
گل کبود
blue moon
U
مدت طولانی
blue print
U
فون ابی
blue print
U
تون پلات ابی
blue shift
U
جابجایی به سوی ابی
blue mussel
U
صدفدوکفهایآبی
blue cap
U
صدفکبود
blue beam
U
اشعهآبیکلاهکآبی
blue vitriol
U
کات کبود
blue moon
U
زمان دراز
to by blue muder
U
دادزدن
to by blue muder
U
فریاد کردن
intense blue
U
ابی سیر
powder blue
U
گردلاجوردفرنگی
powder blue
U
نیل رخت شویی
peacock blue
U
رنگ ابی طاووسی
peacock blue
U
رنگ ابی مایل بسبز
paris blue
U
جوهرابی روشن
paris blue
U
یکجور نیل فرنگی
oxford blue
U
ابی سیر مایل به ارغوانی
once in a blue moon
U
گاه گاهی
navy blue
U
ابی سیر
navy blue
U
کبود
milori blue
U
ابی میلوری
methyl blue
U
ابی متیل
light blue
U
کبود
king's blue
U
رنگ ابی متوسط
prussian blue
U
نیل فرنگی
prussian blue
U
رنگدانه ابی رنگ اهن دار
to burn blue
U
شعله یا نور ابی دادن
thymol blue
U
ابی تیمول
thumb blue
U
نیل گلولهای یاقالبی
bright blue
U
لاجوردی
bromthymol blue
U
ابی برم تیمول
steel blue
U
رنگ ابی فولادی
sky blue
U
رنگ ابی اسمان
sky blue
U
نیلگونی
sky blue
U
اسمانی
cobalt blue
U
لاجورد
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
dark blue
U
ابی سیر
dark blue
سرمه ای
prussian blue
U
ابی پروس
indigo blue
U
ابی ایندیگو
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue collar
U
کارگری
blue-collar
U
کارگری
It tends to be blue . It is bluish.
U
بیشتر برنگ آبی می زند
blue blooded
U
نجیب زاده
blue-blooded
U
نجیب زاده
once in a blue moon
<idiom>
U
به ندرت
acid blue
U
ابی اسیدی
alkali blue
U
ابی قلیا
blue fox
U
سگ روباه
I kept saying it tI'll I was blue in the face.
U
آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
big blue
U
نام غیر رسمی IBM
blue in the face
<idiom>
U
آرام گرفتن
big blue
U
IB
blue jeans
U
شلوارکاوبوی
blue jeans
U
شلوار کار ابی رنگ
royal blue
U
رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
blue chip
U
سهام مرغوب
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip
U
سهام مرغوب
black and blue
U
کبود و سیاه
blue water
U
دریای ازاد
blue
[joke]
<adj.>
U
خشن
[جوک]
blue
[joke]
<adj.>
U
زمخت
[جوک]
a bolt from the blue
U
مثل عجل معلق
a bolt from the blue
U
از غیب
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
big blue
U
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
ice-blue
U
آبیکمرنگ
blue bell
U
گزارش جنایت
blue tit
U
پرندهایکوچکبابالسرودم آبیوسینهزرددراروپا
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
blue devil
U
افسردگی
blue anealing
U
بازپخت ابی رنگ
blue brittleness
U
شکنندگی ابی رنگ
blue brittle
U
شکستگی ابی
blue baby
U
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
blue blood
U
نجیب زاده اشراف زاده
blue bark
U
گزارش حرکت
blue blood
U
عضو طبقه اشراف
blue eyed
U
زاغ
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
blue eyed
U
ابی چشم
blue bark
U
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue devil
U
دیو
blue-black
U
آبیپررنگ
blue devil
U
ال
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
electric-blue
U
آبیروشن
blue forces
U
نیروهای خودی
blue or copper vitriol
U
زاج کبود
red, green, blue
U
سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
red, green, blue
U
سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
blue or copper vitriol
U
کات کبود
the greenish hue of blue
U
حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
blue collar employees
U
کارگران
his coat was in blue velvet
U
نیمتنه اش
his coat was in blue velvet
U
مخمل ابی بود
green with a blue tint
U
سبز مایل به ابی
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
blue yellow blindness
U
رنگ کوری ابی- زرد
She talked tI'll she was blue in the face .
U
آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
blue-eyed boy
U
دراصطلاح"تافتهجدابافته"
blue beam magnet
U
مغناطیس اشعه ابی
They beat each other black and blue.
U
همدیگر را خونین ومالین کردند
to beat black and blue
U
کوفته یاکبودکردن
white with blue stripes
U
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
acid alizarian blue black
U
ابی سیر الیزارین اسیدی
to drink till alls blue
U
بحدمستی نوشیدن
to drink till alls blue
U
مست شدن
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
to drink till alls blue
U
پاتیل شدن
red green blue monitor
U
مانیتور قرمز- سبز- ابی
your book
U
کتابتان
it was a p to another book
U
مقدمه کتاب دیگربود
you are welcome to my book
U
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
to d. into a book
U
نگاه مختصر بکتابی کردن
with out book
U
برون سند کتابی ازبر
very many book
U
کتابهای خیلی زیاد
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
to book something
U
چیزی را رزرو کردن
that book
U
ان کتاب
that book
U
این کتاب
that is my book
U
کتاب من است
that is my book
U
این
the a of a book
U
خوانندگان کتابی
here is my book
U
اینست کتاب من
the book is out of p
U
کتاب تمام شده است
this book is yours
U
این کتاب مال شما ست
your book
U
کتاب شما
book
U
فصل یاقسمتی از کتاب
book
U
شماره بازیگرخطاکار
book
U
دفتر
book value
U
بهای دفتری
by the book
U
ازروی کتاب
by the book
U
کتابی
book value
U
ارزش دفتری
book
U
ثبت کردن
i had never seen such a book
U
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book one
U
جلد نخستین
here is my book
U
کتاب من اینها
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book value
U
ارزش ثبت شده در دفتر
book
U
بداخلاق
book
U
مجلد دفتر
book
U
کتاب
book
U
درکتاب یادفترثبت کردن
book
U
رزرو کردن توقیف کردن
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book one
U
کتاب نخست
i will t. you for the book
U
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
log book
U
رخداد نامه
phone book
U
دفتر حاوی شمارههای تلفن
telephone book
U
دفتر تلفن
code book
U
کتابرمزگشا
book learning
U
علم کتابی
log book
U
رخداد نگاشت
phone book
U
کتاب راهنمای تلفن
telephone book
U
راهنمای تلفن
black book
U
کتاب سیاه
blank book
U
دفترسفید
address book
U
دفترچه تلفن
spine of the book
U
تیرهپشتیکتاب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com