Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (4231 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blind leading the blind
<idiom>
U
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The blind can not lead the blind.
<proverb>
U
کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
to be blind to
U
ندیدن
blind
U
پرده
blind
U
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind
U
مخفی گاه
blind
U
سنگر
blind
U
پناه
blind
U
:چشم بند
to go it blind
U
بی گداربه اب زدن
blind
U
گرفتن
blind
U
درز یاراه
blind
U
در پوش
blind
U
چراغ چشمک زن
to be blind to
U
نفهمیدن
blind
U
کور کردن
blind
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
U
کمینگاه
blind
U
بدون دید مستقیم پرسنل
blind
U
چشمک زدن علامت دادن
blind
U
چراغ اعلام خطر
blind
U
خیره کردن
blind
U
:کورکردن
blind
U
اغفال کردن
blind
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
U
طاقنما
blind
U
بی بصیرت
blind
U
: کور
blind
U
غیر خوانایی
blind
U
تاریک ناپیدا
to go it blind
U
بی پرواکاری راکردن
blind
U
نابینا
blind window
U
پنجره نما
blind zone
U
منطقه کور
born blind
U
کور مادرزاد
color blind
U
رنگ کور
blind pass
U
پاس کور
color blind
U
فاقد حساسیت نسبت برنگ
day blind
U
روزکور
gravel blind
U
تقریبا کور
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
green blind
U
نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
he is blind to kindness
U
مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind
U
چنان زد که کورش کرد
blind valley
U
کور دره
blind transportation
U
ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind pass
U
کالیبر کور
blind pipe
U
لوله غیرمشبک
blind pipe
U
لوله کور
blind pass
U
پاس بدون دید یار
blind rivet
U
پرچ کور
blind score
U
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search
U
جیستجوی بی نتیجه
blind one eye
U
از یک چشم کور
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh
U
کور نخبه
blind transportation
U
ارسال یک جانبه
hoodman blind
U
گردن کلفت
hoodman blind
U
اوباش
strike blind
U
با ضربه کور کردن
sun blind
U
پرده پنجره
sun blind
U
سایبان
blind storey
U
تریبون کلیسا
To know someone blind spots.
U
رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind
U
کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
blind drunk
U
مستمخمور
Roman blind
U
درپرشرومانی
blind cloth
U
پردهکرکره
double blind
U
دوسوکور
ventilation blind
U
پیش پنجره
stone blind
U
کاملا کور
spanish blind
U
دریچه کرکرهای
hoodman blind
U
لوطی
hoodman blind
U
مرد کلاهدار
moon blind
U
شبکور
moon blind
U
روزبین
moon blind
U
دچار اماس نوبتی
murphy blind
U
چشم بند اسب
night blind
U
شبکور
roller blind
U
پرده فنردار قرقره ایی
sand blind
U
دارای چشم تار
snow blind
U
برف کور
snow blind
U
برف کوری
colour blind
U
کوررنگ
blind of one eye
U
یک چشم
blind alley
U
کوچه بن بست
blind alley
U
شاخه بن بست
Venetian blind
U
پنجره کرکره
blind a lley
U
کوچه بن بست
blind analysis
U
تحلیل بی نام
blind spots
U
نقطه ضعف
blind bridle
U
لگام چشمبنددار
blind circuit
U
مدار یک طرفه
blind alleys
U
شاخه بن بست
blind spots
U
نقطه کور
blind spot
U
نقطه ضعف
blind spot
U
نقطه کور
blind dates
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind alleys
U
کوچه بن بست
blind date
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind arcade
U
طاقنما
blind circuit
U
مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind matching
U
همتاسازی بی نام
blind nut
U
مهره کور
blind fold
U
چشم بستن
blind fold
U
کورکردن
blind fold
U
با چشم بسته
blind gate
U
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind flange
U
فلانژ کلاهک
blind flange
U
فلانژ سرپوشیده
blind hole
U
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind dialling
U
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind hole
U
سوراخ کور
blind coal
U
زغال سنگ بی شعله
blind letter
U
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind diagnosis
U
تشخیص بی نام
blind keyboard
U
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind hole
U
سوراخ مسدود
blind man's buff
U
چشم بندانک
blind man's buff
U
از من داری
double blind method
U
روش بی نام مضاعف
blind mans buff
U
ازمن داری
He is blind in the left eye .
U
چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind copy receipt
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
blind drainage area
U
حوزه ابریز بسته
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
U
چیزی را زیر سبیلی رد کردن
The illiterate person is blind .
<proverb>
U
بیسواد کور است .
To lose ones sight . To go blind.
U
کور شدن
blind mans buff
U
چشم بندی چشم بندانک
In is an affair of the heart . Love is blind .
U
کار کار دل است
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye.
U
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .
U
مست خراب ( مست لایعقل )
leading
U
نفوذ
leading
U
عمده برجسته
leading
U
مقدم
leading
U
پیشتاز
leading
U
عمده
leading
U
هدایت
leading
U
فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading
U
راهنمایی
leading zero
U
صفر مقدم
leading zero
U
رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
in leading
U
در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading
U
فاصله خطوط
leading
U
جداکردن سطرها
leading edge
U
لبه راهنما
leading edge
U
لبه حمله
leading edge
U
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading indicators
U
شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
Car no. 6 is leading.
U
اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading official
U
سرداور
leading edge
U
لبه مقدم
leading current
U
شدت پیش افتاده
desired leading
U
مسیر مطلوب
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
leading in wire
U
سیم انشعاب
leading string
U
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading case
U
نمونه یاسابقه قضائی
leading line
U
خط هدایت هواپیما
leading diagonal
U
قطر اصلی
[ریاضی]
leading lady
U
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading insurer
U
بیمه گر اصلی
leading article
U
سرمقاله
leading article
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles
U
سرمقاله
leading articles
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading point
U
نقطه نشانه روی
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading region
U
نواحی پیشرو
leading seaman
U
مهناوی یکم
leading sectors
U
بخشهای پیشرو
leading question
U
سوال تلقینی
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
leading questions
U
سوال تلقینی
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
leading sectors
U
بخشهای پیشگام
leading ship
U
ناو نوک
leading nations
U
ملتهای بزرگ
leading zeros
U
صفرهای مقدم
leading lights
U
چشم و چراغ
leading lights
U
شمع محفل
leading lights
U
عضو مهم
leading light
U
چشم و چراغ
leading light
U
شمع محفل
leading light
U
عضو مهم
leading line
U
خط هادی
leading line
U
خط بستن زاویه سبقت به توپ
leading man
U
هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading marks
U
نشانههای هدایت
leading edge flap
U
لبهبرجستهباله
leading lady or man
U
بازیگر عمده
leading edge model
U
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
leading edge tube
U
لاستیکلبهپیشتاز
men of light and leading
U
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
By international standards Germany maintains a leading role.
U
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com