English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blanket buying U خرید بصورت عمده
blanket buying U خریدکالاهای متعدد
blanket buying U خرید کلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buying U خرید
buying U خریداری
bulk buying U خرید بصورت عمده
bulk buying U خرید درحجم زیاد
bulk buying U خرید فله
buying rate U نرخ خرید
buying price U قیمت خرید
buying and selling U خرید و فروش
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
field buying U خرید در صحرا
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
panic buying U خریدعمدهازترسآمدنقحطی
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
impulse buying U خریدناگهانی
impulse buying U خرید بی مقدمه
field buying U خریددر صحنه جنگ
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
clearing and switch buying U توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
a blanket U پتو
May I have a blanket? U ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
blanket U پرده دود یا مه ابر
blanket U جل
blanket U پوشاندن
blanket U باپتو ویا جل پوشاندن
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket course U لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
blanket course U لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
blanket U روکش
blanket U پتو
wet blanket U نا امید کردن
electric blanket U تشکبرقی
upstream blanket U پوششبالایرودخانه
impervious blanket U لایه نفوذناپذیر
blanket sleepsuit U لباسبچهگانه
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
wet blanket <idiom> U آیه یفس
wet blanket U حال گیر
wet blanket U ضد حال
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
wet blanket U مایه یاس
drainage blanket U لایهزهکشی
blanket insulation U پوششعایق
impervious blanket U پوشش نفوذناپذیر
blanket grouting U تزریق سطحی
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
frost blanket course U لایه پاد یخ
frost blanket course U لایه ضد یخ قشر ضد یخ
blanket order U دستور کلی
impervious blanket U لایه ناتراوا
impervious blanket U فرش ناتراوا
blanket insurance U بیمه کلی
blanket policy U بیمه نامه کلی
pervious blanket U فرش زهکش
pervious blanket U لایه زهکش
blanket policy U بیمه نامه جامع
saddle blanket U نمد زین
smoke blanket U پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
blanket order U سفارش کلی
the wrong side of a blanket U پشت پتو
Roll the blanket round yourself. U پتو رابدور خودت بپیچ
I pulled the blanket over my head . U پتو راکشیدم سرم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com