English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
black finish U پوشش سیاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
finish U پایان مسابقه
finish U انجام دادن چیزی تا انتها
finish U به انتها رسیدن
finish U تکمیل کردن
finish U کامل کردن
finish U انتهای فرآیند یا تابع
finish U بپایان رسانیدن
finish U تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish U تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finish U دست کاری تکمیلی
finish U پرداخت
finish U پایان
finish U پرداخت کار
finish U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
to finish off U تمام کردن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
to finish off U پرداخت کردن
finish U تماس انتهایی
mirror finish U درخشان
to fight to a finish U تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
satin finish U برق
satin finish U جلا
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
end finish U گره جناقی [گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
finish knife U کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
plaster finish U اندود گچ
phosphate finish U روکش فسفات ضد زنگ و مات
phosphate finish U لعاب فسفات
oil finish U روغن زنی دست اخر
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
dull finish U کالیبر مرده
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish line U خط پایان
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
dull finish U رخده مرده
brush finish U خط انداختن
brush finish U مخطط کردن
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
bright finish U صافکاری براق
finish yarn U نوار پایان مسابقه
finish tape U نوار پایان مسابقه
garrison finish U پیروزی غیرمنتظره
glaze finish U پرداخت برق یا لعاب
hard finish U روکاری زبر
mirror finish U براق
brush finish U اج دادن
latest finish time U دیرترین زمان ختم یک فعالیت
It was a racket from start to finish . U از اول تا آخرش کلک بود
to finish the ball into the net U با توپ گل زدن [فوتبال]
to black out U سیاه کردن
black out U قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black out U حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black out U خاموشی
look black U متغیر بنظر امدن
black d. U دم گاز خفه کننده
he went there in black U اوبا جامه سیاه انجا رفت
to black out U قلم زدن
in the black <idiom> U سود بردن
black U سیاهی
black U بازیگر دوم شطرنج
black U سیاه
black U تیره
black U سیاه کردن
black U سیاه رنگی
black U سیاه رنگ
black U سیاه شده
black U دوده لباس عزا
black U زشت
black U تهدید امیز عبوسانه
black U بستانکار بودن در حساب
black U بی رنگ
black U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black U وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black U چرک وکثیف
night black U سیاه
furnace black U سیاهی کوره
ivory black U گرد سوخته استخوان
Black sheep U جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
black vomit U طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
he wears black U سیاه پوشیده است
ivory black U رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
eriochrome black U سیاه اریوکروم
black wash U نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
black wash U رنگ سیاه
black smith U اهنگر
black smith U نعلبند
black slip U خفت پران
black shortness U ترک سیاه
black short U شکستگی سیاه
black widow U نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
black will take no other hue U بالای سیاهی رنگی نیست
black writer U چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
gas black U دوده
channel black U دوده
carbon black U دوده
black ant U مورچه سیاه [حشره شناسی]
black vomit U تب زرد [پزشکی] [بیماری]
bone black U عاج سیاه
blacker than black U تراز فراسیاه
black sheet U ورق سیاه
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
in black and white <idiom> U بصورت نوشتار
black square U خانهسیاه
black salsify U شنگ
black bread U نانسیاه
black ball U توپسیاه
jet-black U سیاه سیاه
jet-black U سیاه شبقی
jet-black U سیاه براق و تیره
black marks U سابقهی بد
There is no colour beyond black . <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
black Marias U اتومبیل گشتی پلیس
black Maria U اتومبیل گشتی پلیس
black stone U مهرهیسیاه
black economy U پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
Black will take no other hue. <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
Black and white. U سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were dressed all in black. U همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
They were all dreesd in black. U تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black U آبیپررنگ
black spot U جادهباآمارتصادفبالا
black section U گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> U با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
black pudding U سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering U دادوستددربازارسیاه
black marketeer U کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black eyes U بدنامی
black eyes U سیاهی اطراف چشم
black eyes U چشم سیاه
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
black mark U سابقهی بد
to be in ones black books U مغضوب کسی واقع شدن
the black sea U دریای سیاه
the black race U نژاد سیاه
slate black U رنگ سیاه سنگ لوحی
slate black U رنگ ارغوانی مایل بسیاه
give someone a black look U با خشم به کسی نگاه کردن
black wool U پشم سیاه
black armband U سرآستین [برای سوگواری ]
black coffee U قهوه سیاه
black eyes U سیه چشم
black eye U بدنامی
black eye U سیاهی اطراف چشم
black eye U چشم سیاه
black eye U سیه چشم
black and white U چاپ
black and white U دستنوشته
black and white U سیاه و سفید
to lool black U خشمگین یا متغیر بنظر امدن
black coffee U قهوه بدون شیر
platinum black U پلاتین سیاه
black propaganda U تبلیغات خطرناک
black coffee U قهوه بی شیر
black ash U خاکستر سیاه
black art U سحر
black art U جادوگری
black anneal U سیاه گداختن
black a vised U سیه چرده
black a vised U سبزه دارای پوست تیره
animal black U ذغال حیوانی
aniline black U سیاه انیلینی
acetylene black U دوده استیلنی
aceko black U نوعی رنگ سیاه اسیدی
pitch-black U خیلی سیاه
pitch-black U قیرگون
pitch black U خیلی سیاه
pitch black U قیرگون
black beetle U سوسک گرمابه
black bile U صفرای سیاه
black coffee U قهوه تلخ
black cherry U الوبالو
black capitalism U سرمایه داری سیاه
black cap U کلاه سیاه
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black buzzard U قره سنقر
black brittleness U ترک سیاه
black brittleness U شکستگی سیاه
black book U کتاب سیاه
black book U دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black body U جسم سیاه
black body U قسمت خطرناک
black bile U سوداء
black holes U حفره سیاه چاله سیاه
black holes U سیاهچاله
black holes U سیاه چال
black markets U دربازارسیاه معامله کردن
black markets U بازار سیاه
black market U دربازارسیاه معامله کردن
black market U بازار سیاه
black tie U لباس عصر مردانه
black tie U کت نیمه رسمی مردانه
black belts U کمربند سیاه استاد جودو
black belt U کمربند سیاه استاد جودو
black sheep U بزگر
black sheep U بچه گیج وبی هوش
black sheep U کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black and blue U کبود و سیاه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com