English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
bevel gear hob U دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
bevel gear planer U دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
helical tooth bevel gear U چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
Other Matches
bevel U مایل
bevel U اریب
bevel U پخ
bevel U شیبدار
bevel U مورب
bevel U گونیا
bevel U سطح اریب
bevel U :اریب کردن
bevel U اریب وار بریدن یاتراشیدن
bevel U رنده کر دن
bevel U کج کردن
bevel U شیب دار کردن
bevel U :
bevel U پخ مایل
bevel U تیزی لبه را گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
bevel gearing U گیربکس دنده مخروطی
bevel pinion U چرخ دندانه پی نیون
bevel protractor U نقاله
bevel sawing U اره کاری اریب
bevel square U گونیا
carpenters bevel U گچ بری درودگری
bevel guage U گونیای فارسی
angle of bevel U زاویه حاده
bevel gauge U گونیای فارسی
hip-bevel U [گوشه های سقف که با تیر نبش از هم جدا می شوند.]
miter and bevel saw U اره فارسی بر
single bevel but weld U جوش لب به لب "وی " ساده
bevel steel square U نقاله
double bevel butt weld U جوشکاری لب به لب
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear U ادوات
gear U افزار
gear U الات جامه
gear U پوشش دنده دار
gear چرخ دنده
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
out of gear U خراب
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
out of gear U ازهم سواشده
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
gear in U درگیر شدن
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear U خراب شدن
gear U کردن اماده کارکردن
gear U اسباب لوازم
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
in gear U دایر
in gear U اماده حرکت
gear دنده
gear U پوشانیدن
gear in U درگیری دو چرخ دنده
in gear U اماده
gear U انتقال دادن
gear U جعبه دنده
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
spur gear U چرخ دندانه دار
spur gear U دنده ملخی
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
rocker gear U تنظیم جاروبک
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
herringbone gear U چرخ دندانه جناغی
high gear U دنده قوی خودرو
pull gear U چرخ دنده بالابر
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
landing gear U ارابه فرود
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
low gear U دنده کندکن
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear U وسایل غذاخوری
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
planetary gear U دنده خورشیدی
gear wheels U چرخ های دندانه دار
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear U چرخ دنده حلزونی
gear housing U پوششچرخدنده
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
gear box U جعبه دنده گیرباکس
high gear <idiom> U آخر سرعت
gear wheels U چرخ دنده ها
bathing gear U لباس شنا [حمام]
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
gear stick U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده مارپیچی
steering gear U دنده فرمان
steering gear U دنده سکان
steering gear U جعبه دنده فرمان
steering gear U جعبه فرمان
step up gear U چرخ دنده افزاینده
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
switch gear U وسیله اتصال
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
gear cable U کابلچرخدنده
training gear U گردونه در سمت
transmission gear U چرخ دنده انتقال
tumble gear U چرخ واسطه
tumble gear U چرخ دنده واسطه
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
gear shift U دسته دنده اتومبیل
arrester gear U سیم نگهدارنده
driving gear U چرخ دنده محرک
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
elevator gear U گردونه در ارتفاع
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
external gear U تاج دندانه خارجی
fishing gear U اسباب ماهیگیری
flight gear U لباس پرواز
four gear drive U گیربکس چهار دنده
foxer gear U صداساز
foxer gear U وسیله تولید صدا
fuse gear U متعلقات فیوز
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
gear box U جعبه دنده
gear box U گیربکس
differential gear U دنده عقب اتومبیل
crown gear U چرخ دنده محدب
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
back gear U یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
reverse gear U دنده معکوس
breathing gear U ماسک تنفسی
breathing gear U وسیله تنفسی
beaching gear U سرسره قایق
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
change gear U چرخ دندانه تبدیل
compasition gear U چرخ دنده مرکب
control gear U دستگاه کنترل
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
gear guard U جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear level U تبدیل کردن
gear level U دسته دنده
head gear U پوشش سر
gear wheel U چرخ دنده
gear pump U پمپ دندهای
gear wheel U چرخ دندانه دار
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear ratio U نسبت چره دنده ها
head gear U روسری
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
gear brake U ترمز سیستم انتقال
gear case U جعبه دنده
gear case U پوسته جعبه دنده
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
helical gear U چرخ دنده حلزونی
gear pump U پمپ روغن دندهای
gear cutter U فرز
gear cutter U دنده تراش
head gear U کلاه تمرین بوکس
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
hour angle gear U ساعتدندهدارگوشهای
back gear shaft U محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
main landing gear U ترمزاصلیفرود
nose landing gear U ترمزفروددماغه
gear transmission ratio U نسبت دنده گیربکس
The car is in the reverse gear. U اتو موبیل توی دنده عقب است
internal gear pump U پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
front landing gear U ترمزجلوییفرود
double helical gear U چرخ دندانه مارپیچی دوبل
gear lubricant oil U روغن گیربکس
eight speed gear drive U گیربکس هشت دنده
switch gear cabinet U قفسه کلیدها
switch gear cabinet U شالت شرانک
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
steering gear housing U بدنه جعبه فرمان
gear change box U گیربکس
gear change box U جعبه تعویض دنده
starter gear ring U چرخ دنده استارتر
divided landing gear U ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
change gear mechanism U مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
magnetic gear shift U دسته دنده مغناطیسی
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
low supercharger gear U دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
worm gear mechanism U مکانیزم چرخ دنده حلزونی
speed reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com