English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 248 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
action information center U مرکزاطلاعات تاکتیکی
active center U مرکز فعال
aerodynamic center U مرکز ایرودینامیکی
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
air defense direction center U مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
arch center for crest U مرکز خمیدگی ستیغ
arch center for crest U مرکزانحنای ستیغ
arch center for crest U مرکز قوس ستیغ
area control center U مرکز کنترل منطقهای
area signal center U مرکز مخابرات منطقه
area signal center U مرکزمخابرات منطقهای
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
battery center U مرکز اتشبار
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
blade center of pressure U مرکز فشار تیغه
brain center U مرکز مغزی
burst center U مرکز ترکش
burst center U مرکز گلوله
center U میان
center U مرکز
center U وسط ونقطه مرکزی
center U درمرکز قرارگرفتن
center U تمرکز یافتن
center U مجمع
center U گروه مرکزی
center U کیان
center U سانتر
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center U متمرکز کردن
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center U متمرکز نقطه اتکاء
center U نقطه گره
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center U نقط ه میانی چیزی
center back U بک میانی
center back U بازیگر میانی خط عقب
center base U میدان مرکزی
center bit U مته سه نبش
center board U ته قایق بادبانی
center circle U دایره وسط زمین
center circle U دایره میانی
center disc roll U نورد دیسکی
center disc roll U غلطک دیسکی
center distance U فاصله مرکزی
center distance U فاصله ازمرکز
center drill U مته مرکز
center drill U مته متمرکز
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
center forward U سانترفوروارد
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward U بازیگر نوک حمله
center gage U مرکز سنج
center gravity U گرانیگاه
center grinding U سنگ چاقو تیزکنی
center grinding U دستگاه سنگ متمرکز
center ice U قسمت بی طرف زمین
center ice circle U داره میانی زمین
center land U خط میانی
center lathe U ماشین تراش متمرکز
center line U خط محور
center line U اسه
center line U خط مرکز
center line U خط میانی زمین
center line U خط وسط زمین
center line U خط صفر
center line U مرکزدوران
center mark U مرکز سوراخ
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
center of buoyancy U مرکز تعادل شناوری
center of buoyancy U مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of burst U مرکز ترکش گلوله
center of burst U مرکزاصابت گلوله
center of dispersion U مرکز پراکندگی
center of dispersion U مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of distribution U مرکز پخش
center of gravity U مرکز ثقل
center of gravity U گرانیگاه
center of gravity U مرکزگرایی
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of impact U مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of impact registration U ثبت مرکز اصابت
center of lift U مرکز برا
center of mass U مرکز هدف
center of mass U مرکز هیولای هدف
center of mass U مرکز حجم هدف
center of mass U مرکز جرم
Other Matches
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
off center U خارج از مرکز
off-center <idiom> U عجیب وغریب
dead center U نقطه مرگ
dead center U مرکز سکون و بی حرکتی
data center U مرکز داده
data center U مرکز داده ها
cost center U تمرکز هزینه
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cost center U مرکز هزینه زا
convalescent center U بیمارستان ثابت منطقهای
information center U مرکز اطلاعات
four center arch U قوس جناغی چهار پرگاری
filter center U مرکزتوزیع اطلاعات
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
feeding center U مرکز تغذیه
education center U اموزشگاه
education center U مرکز اموزش
documentation center U مرکز اسناد
direction center U مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
direction center U مرکز هدایت عملیات
diffracting center U مرکز پراشنده
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
control center U مرکزکنترل
center strop U نوار پهن تور تنیس
center stripe U خط میانی زمین
center web U هسته
computer center U مرکز کامپیوتر
center web U مرکز چرخ
chiral center U مرکز کایرال
communication center U مرکز مخابرات
communication center U مرکزارتباطات
community center U ساختمان محل انجمن
center strap U نوار پهن تور تنیس
center spuare U زاویه تمرکز
control center U مرکز کنترل عملیات
computing center U مرکز محاسبات
center punch U مرکز سوراخ
center punch U مرکز منگنه
center section U بال میانی
center wing U بال میانی
center sleeve U مرکز مجوف
center sleeve U مرغک ماشین تراش
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
community center U مرکزاجتماع
information center U مرکز جمع اوری اطلاعات
switching center U مرکز راه گزینی
speech center U مرکز گویایی
sleep center U مرکز خواب
signal center U مرکز پیام
signal center U مرکزارتباطات
vasoconstrictor center U مرکز انقباض عروق
signal center U مرکز مخابرات
shopping center U بازار
three center bonding U پیوند سه مرکزی
wheel center U مرکز چرخ
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
detention center U بازداشتگاه
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
dead center <idiom> U کاملا وسط
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
shopping center U مرکز فروش
training center U مرکز اموزش
operation center U مرکز عملیات
nerve center U مرکزفرماندهی
nerve center U مرکز عصبی
message center U مرکز پیام
luminescent center U هسته لومینسانس
local center U مرکز محلی
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
pintle center U نقطه لولا
pintle center U مرکز لولای جنگ افزار
primary center U مرکز عمده
school center U مرکز اموزش
respiratory center U مرکز تنفسی
reserve center U مرکز اموزش احتیاط
reserve center U مرکز احتیاط
relay center U مرکز باز پخش
regional center U مرکز منطقهای
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
provision center U مرکز توشه
primary center U مرکز اولیه
inversion center U مرکز وارونگی
center of resistance U مرکز مقاومت
symmerty center U مرکز تقارن
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
center of symmerty U مرکز تقارن
center of pressure U مرکز فشار
center punch U سنبه نشان
center piece U میانه
center of thrust U امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
word processing center U مرکز پردازش کلمه
tactical operation center U مرکز عملیات تاکتیکی
target information center U مرکز اطلاعات هدف
target information center U مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
top dead center U نقطه مرگ بالا
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
carpooling center [American E] U مرکز همسفری
carpooling center [American E] U بنگاه همسفری
attendance center [British E] U بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
dead center ignition U نقطه انفجار
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
international switching center U مرکز سوئیچینگ بین المللی
control and warning center U سیستم کنترل و اعلام خطر
main center office U مرکز اصلی ارتباطات
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
message switching center U مرکز گزینش پیام
information processing center U مرکز پردازش اطلاعات
hole center distance U فاصله مرکز سوراخ
fire direction center U مرکز هدایت اتش
dead center position U نقطه مرگ بالا یا پایین
day care center U مهد کودک
data processing center U مرکزداده پردازی
data processing center U مرکز پردازش داده
disciplinary training center U دارالتادیب
disciplinary training center U مرکز اموزش زندانیان نظامی
data processing center U مرکز داده پردازی
dead center ignition U نقطه اشتعال
computer center manager U مدیر مرکز کامپیوتر
computer center director U مدیر مرکز کامپیوتر
center of pressure coefficient U ضریب مرکز فشار
center threequarter back U بک وسط
center of quarter circles U مرکز یک چهارم دایره ها
rehabilitation training center U مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
combat information center U مرکز اطلاعات رزمی
combat information center U اطاق عملیات
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
center swing bridge U پل میانگرد
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
defense subsistence supply center U مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
direct air support center U مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
National Center for Supercomputing Applications U سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
fixed center turret lathe U ماشین تراش با مرکز ثابت
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
center disc [disk wheel] U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
national crime information center U شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
drop zone control center U مرکز کنترل منطقه بارریزی یا فرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com