Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
base spray
U
بسکهای ته گلوله
base spray
U
بسک ته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spray can
U
اسپری
spray
U
پاشش
spray
U
ترشح
spray
U
تزریق کردن
spray
U
پاشیدن
spray
U
زدن
spray
U
افشاندن
spray
U
تزریق
spray
U
افشانه
spray
U
افشک
spray
U
پیچک
spray
U
گل و بوته
spray can
U
پشنجه
spray can
U
افشانه
spray
U
سمپاشی کردن پاشیدن
spray
U
اب پاش
spray
U
گردپاش
spray
U
شاخه کوچک
spray
U
ترکه
spray
U
افشانک افشانه
spray
U
ریزش
spray
U
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray
U
افشان
spray
U
چیزپاشیدنی
spray
U
زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spray
U
سم پاشی
spray
U
دواپاشی تلمبه سم پاش
spray gun
U
گردپاش
spray gun
U
تلمبه سمپاش
spray arm
U
دستهتلمبه
spray button
U
دکمهآبپاش
spray cans
U
افشانه
spray painter
U
رنگپاش
paint spray
U
اسپریرنگ
aerosol spray
U
افشانه گردپاش
to spray a room
U
امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
to spray a tree
U
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
spray cans
U
پشنجه
spray cans
U
اسپری
flame spray
U
تزریق کردن شعلهای
spray carburetor
U
کاربراتور سوخت پاش
spray nozzle
U
پیستولآبپاشی
spray control
U
کنترلآبپاش
nose spray
U
بسک جلو
plastic spray
U
رنگ پاشیدنی پلاستیکی
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
plastic spray
U
رنگ درزگیر یا روکش پلاستیکی
spray tower
U
برج افشانه دار
spray attack
U
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
spray tray
U
تله افشانک
spray reagent
U
واکنشگر افشانهای
paint spray gun
U
رنگ پاش
aerosol spray gun
U
افشانه تفنگی گردپاش
paint spray gun
U
پیستوله رنگ
metal spray gun
U
تلمبه تزریق فلز
metal spray gun
U
تلمبه فلزپاش
r base
U
ار- بیس
to base one self
U
اعتماد کردن
to base one self
U
تکیه کردن
third base
U
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base course
U
لایه شالوده
base course
U
لایه اساس قشر اساس
base course
U
قشر پی راه
base course
U
قشر لعاب
sub base
U
زیر بستر
sub base
U
زیر قشر
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
second base
U
دومینپایگاه
first base
U
اولینپایگاه
base 0
U
decimal
base 0
U
پایه 01
fuse base
U
پایه ی فیوز
fox base+
U
فاکس بیس پلاس
hard base
U
سکوی پرتاب مستحکم
floating base
U
پایگاه شناور دریایی
hard base
U
سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
floating base
U
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
hard base
U
باز سختbaseball
inorganic base
U
باز معدنی
mobilization base
U
مبنای بسیج
loktal base
U
لامپ قفلی
loctal base
U
لامپ قفلی
lewis base
U
باز لوویس
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
knowledge base
U
پایگاه دانش
knowledge base
U
پایگاه معلومات
mobilization base
U
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
inorganic base
U
باز غیر الی
filbert base
U
پایگاه دروغین
filbert base
U
پایگاه فریبنده
defense base
U
پایگاه پدافندی
base width
U
عرض پایه پهنای پایه
base width
U
ستبرای پایه
base unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
U
یکای بنیادی
base unit
U
یکان مبنا
base unit
U
یکان پایگاهی
base symbol
U
علایم قراردادی مبنا
base surge
U
ابر پایه قارچ اتمی
base surge
U
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base stone
U
سنگ زیرین
base of a triangle
U
قاعده
[مثلثی]
[ریاضی]
bayonet base
U
پایه لامپ میخی
center base
U
میدان مرکزی
defense base
U
پایگاه دفاعی
data base
U
مبنای اطلاعات
data base
U
پایگاه داده ها
coupling base
U
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base
U
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
conjugate base
U
باز مزدوج
column base
U
پایه ستون
column base
U
ته ستون
column base
U
زیرستون
chart base
U
چارت مادر
chart base
U
چارت مبنا
magneto base
U
پایه مگنت
base depot
U
امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
tax base
U
مبنای مالیاتی
magazine base
U
محلانبارخشاب
pin base
U
پایهمیله
stanchion base
U
زیرستون
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
recharging base
U
بخشتغذیه
sinister base
U
منحنیانتهایی
sprung base
U
تشکفنری
lamp base
U
پایهلامپ
hardwood base
U
پایهسختچوبی
wheel base
U
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
base of splat
U
پایهپشتصندلی
bracket base
U
پایهقلاب
centre base
U
ستونمرکزی
concrete base
U
پایهیبتونی
time base
U
مبدا زمانی
time base
U
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
dexter base
U
پایهراستی
tax base
U
ماخذ مالیات
fixed base
U
پایهثابت
swivel base
U
پایهگردنده
telescope base
U
پایهتلسکوپ
wave base
U
سطحموج
Asiatic base
U
پایه یونی
[آسیایی]
Attic base
U
پایه ی آتنی
base-court
U
حیات بیرونی
octal base
U
هشت پایهای
number base
U
پایه عدد
number base
U
عدد پایه
number base
U
مبنای عددی
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
naval base
U
پایگاه دریایی
monetary base
U
پایه پولی
polyacid base
U
باز چند اسیدی
polyacidic base
U
باز چند اسیدی
software base
U
مبنای نرم افزار
soft base
U
باز نرم
single base
U
تک مادهای
single base
U
باروت یک حبهای
sight base
U
پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
It is base on a precedent.
U
مسبوق به سابقه است
schiff base
U
باز شیف
return to base
U
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base
U
شبه باز
prisoners base
U
بازی گرگم بهوا
monetary base
U
مبنای پولی
base of wall
U
روپی
base fuze
U
ماسوره ته
base fuze
U
ماسوره ته پران
base hit
U
ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base ignition
U
احتراق تحتانی
base level
U
تهتراز
base line
U
خط پایه
base line
U
خط مبنا
base line
U
خط کور
base fuze
U
ماسوره ته گلوله
base frame
U
چهارچوب زیر دستگاهها
base defense
U
پدافند پایگاه
base development
U
تهیه پایگاه
base development
U
ساختن پایگاه
base ejection
U
ته پران
base ejection
U
پرتاب شونده از ته
base flow
U
جریان پایه
base flow
U
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font
U
فونت پایه
base line
U
خط توجیه
base number
U
عدد پایه
base of fire
U
مبنای اتش
fire base
U
مبنای اتش
base of operations
U
پایگاه عملیات
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of origin
U
مبداء اصلی
base of origin
U
پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base number
U
عدد مبنا
base mortar
U
قبضه مبنا
base loading
U
بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading
U
بار اولیه
base map
U
نقشه مادر
base map
U
نقشه پایگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com