English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bank restriction U ممنوعیت تعویض پول با طلا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
restriction U منع
restriction U انحصار
restriction U قید شرط
restriction U حد
restriction U یک چیز محدود شده
restriction U بازداشت کردن
restriction U تحدید
restriction U تضییق
restriction U جلو گیری
restriction U منع محدودیت
restriction U محدودیت
restriction U ممنوعیت
restriction U محدود کردن
restriction U منع کردن
trade restriction U محدودیت تجاری
restriction of range U محدودیت دامنه
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
monetary restriction U محدودیت پولی
restriction of imports U محدودیت واردات
import restriction U محدودیت واردات
fire restriction U محدودیت اتش
exchange restriction U کنترل مبادله ارز
exchange restriction U محدودیت ارزی
exemptions from age restriction U معافیت از شرط سن
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
You can take it to the bank. <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can bank on it! <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
bank U ساحل
bank U کپه کردن بلند شدن
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank U کنار
to bank U واریزکردن
bank U در بانک گذاشتن
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank U کپه کردن
bank U سکو
bank U کناره توده
bank U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank U لب
bank U بانک
bank U بانک ضرابخانه
bank U کرانه دیواری
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank U بانکداری کردن
bank U بطورمتراکم
bank U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank U قسمت برجسته سر پیچ
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
issuing bank U بانک صادر کننده
mortgage bank U بانک رهنی
national bank U بانک ملی
land bank U بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
monopoly bank U بانک انحصاری
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
loan bank U بانک وامی
memory bank U بانک حافظه
paying bank U بانک پرداخت کننده
negotiating bank U بانک معامله کننده
negotiating bank U بانکی که اسناد را معامله میکند
loan bank U بانک استقراضی
guide bank U دیوار هادی سد
central bank U بانک مرکزی
bank transfers U انتقالات بانکی
bank switching U راه گزینی محدوده
bank stock U سهام بانک
bank sluice U دریچه تخلیه
bank sluice U دریچه کنترل
collecting bank U بانک وصول کننده
confirming bank U بانک تائید کننده
germplasm bank U بانک گونه ها
fraudvlent bank U ورشکسته به تقصیر
foot bank U پیاده رو
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
development bank U بانک توسعه
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
provident bank U صندوق پس انداز
savings bank U صندوق پس انداز
approved bank U بانک تایید شده
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank U سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager U رییسبانک
bank loan U وام بانکی
penny bank U صندوق پس انداز
account with [at] a bank U حساب بانکی
intermediary bank U بانک میانجی
fog bank U تودهی مه
blood bank U بانک جمع اوری خون
bank balance U پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats U کرانهنورگرایی
saving bank U بانک پس انداز
sand bank U ریگ تپه
sand bank U ریگ پشته
sand bank U جزیره نما
sand bank U تپه زیرابی
remitting bank U بانک واگذارنده
presenting bank U بانک ارائه کننده
piggy bank U قللک
penny bank U دیناری
savings bank U قللک
savings bank U صندوق پس انداز
spoin bank U انبار مازاد
fog bank U مه انباشت
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank U بانک جهانی
state bank U بانک دولتی
state bank U بانک استان
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bank deposit U سپرده بانکی
bank asset U دارائی بانک
bank annuities U هم نامیده شده
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle U سراشیب مسیر هواپیما
bank angle U زاویه سراشیب مسیر
bank angle U زاویه شیب ساحل
bank advance U وام بانکی
bank acceptance U قبولی بانکی
bank acceptance U دریافتی
authorized bank U بانک مجاز
advising bank U اعلام میکند
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
bank bill U برات بانک
bank bill U اسکناس
bank credit U اعتبار بانکی
bank contraction U انقباض بانکی
bank commission U کارمزد بانکی
bank check U چک بانکی
bank charges U bank
bank charges U هزینههای بانکی
bank charge U هزینههای بانکی
bank bond U ضمانت بانکی
bank bond U تعهد
bank bill U حواله بانکی
advising bank U بانک ابلاغ کننده
accepting bank U بانک قبول کننده
bank statements U صورتحساب بانکی
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank statements U صورت حساب بانکی
bank statement U صورتحساب بانکی
bank statement U صورت حساب بانکی
data bank U بانک اطلاعاتی
data bank U پایگاه داده ها
data bank U پایگاه داده
data bank U base data
data bank U بانک اطلاعات
data bank U بانک داده ها
river bank U ساحل رودخانه
bank account U حساب بانکی
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank U بانک قبولی نویس
oyster bank U پرورشگاه صدف
merchant bank U بانک بازرگانی
commercial bank U بانگ بازرگانی
bank holidays U تعطیلات رسمی
bank holidays U تعطیلات بانکی
bank rate U نرخ بهره بانکی
bank rate U نرخ بانک
bank rate U نرخ بانکی
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
bank accounts U حساب بانکی
clearing bank U بانک پس انداز
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank of issue U بانک ناشر اسکناس
bank of deposit U صندوق پس انداز
bank of deposit U بانک پس انداز
bank notes U اسکناس
bank note U چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank note U پول
bank note U اسکناس
bank note U چک تضمین شده
bank line U نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank liabilities U تعهدات بانکی
bank of lamps U مقاومت با لامپ ردیفی
bank of trancformer U دسته مبدل
bank overdraft U استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank shot U پرتابی که به تخته بخورد
bank revetment U پوشش ساحل
bank reserves U ذخایر بانکی
bank reserves U اندوختههای بانکی
bank protection U ساحلبانی
bank protection U ساحل داری
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank paving U فرش کناره
bank paper U سفته
bank paper U چک تضمین شده سفته بانکی
bank paper U اسکناس
bank overdraft U بدهی به بانک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com