English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank discount U تنزیل بانکی
bank discount U تخفیف بانکی
bank discount U سپردههای بانکی
discount rate U نرخ تخفیف
rate of discount U نرخ تنزیل
discount rate U نرخ نزول
rate of discount U نرخ تخفیف
discount rate U میزان تخفیف
discount rate U نرخ ثابت نزول بانکی
private rate of discount U نرخ تنزیل خصوصی
social discount rate U نرخ تنزیل اجتماعی
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
bank rate U نرخ بانک
bank rate U نرخ بهره بانکی
bank rate U نرخ بانکی
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
discount U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discount U برات را نزول کردن
discount U تخفیف دادن
discount U کاستن
discount U نزول
discount with U تنزیل کردن برات
discount U تخفیف
discount U تنزیل
trade discount U تخفیف صنفی
trade discount U تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
quantity discount U تخفیف عمده فروشی
quantity discount U میزان تخفیف
trade discount U تخفیف تجاری
quantity discount U تخفیف کلی
quantity discount U مقدار تخفیف
volume discount U تخفیف
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
loyalty discount U تخفیف وفاداری
loyalty discount U تخفیف مشتریان دائم
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash discount U تخفیف نقدی
discount house U موسسه تنزیل
discount broker U دلال تنزیل
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
discount of goods U تخفیف روی کالا
discount register U دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
volume discount U مقدار
discount without recourse U تنزیل بدون حق رجوع
bank U کپه کردن بلند شدن
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank U کنار
bank U بانک ضرابخانه
bank U ساحل
bank U بطورمتراکم
bank U بانکداری کردن
bank U لب
bank U بانک
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank U کرانه دیواری
bank U قسمت برجسته سر پیچ
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank U کپه کردن
bank U سکو
bank U کناره توده
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
bank U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
to bank U واریزکردن
bank U در بانک گذاشتن
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
You can take it to the bank. <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can bank on it! <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank liabilities U بدهیهای بانکی
confirming bank U بانک تائید کننده
bank line U نخ ماهیگیری وصل به ساحل
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
bank sluice U دریچه تخلیه
bank giro U جیروی بانکی
bank guarantee U ضمانت نامه بانکی
bank genesis U پیدایش دیواره
bank failures U ورشکستگی بانک
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
development bank U بانک توسعه
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
bank interest U بهره بانکی
collecting bank U بانک وصول کننده
central bank U بانک مرکزی
bank guarantee U ضمانت بانکی
bank liabilities U تعهدات بانکی
bank note U چک تضمین شده
bank of issue U بانک ناشر اسکناس
bank of lamps U مقاومت با لامپ ردیفی
bank of trancformer U دسته مبدل
bank overdraft U استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank overdraft U حساب جاری
bank paper U اسکناس
bank paper U چک تضمین شده سفته بانکی
bank paper U سفته
bank paving U فرش کناره
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank protection U ساحل داری
bank protection U ساحلبانی
bank reserves U اندوختههای بانکی
bank reserves U ذخایر بانکی
bank overdraft U بدهی به بانک
bank revetment U پوشش ساحل
bank note U اسکناس
bank note U پول
bank transfers U انتقالات بانکی
bank switching U راه گزینی محدوده
bank stock U سهام بانک
bank sluice U دریچه کنترل
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot U پرتابی که به تخته بخورد
bank note U چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank notes U اسکناس
bank of deposit U بانک پس انداز
bank of deposit U صندوق پس انداز
bank restriction U ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank manager U رییسبانک
bank loan U وام بانکی
bank balance U پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats U کرانهنورگرایی
fog bank U مه انباشت
fog bank U تودهی مه
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank U بانک جهانی
state bank U بانک دولتی
state bank U بانک استان
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
bottle bank U سطلآشغالمخصوصبطری
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
account with [at] a bank U حساب بانکی
intermediary bank U بانک میانجی
approved bank U بانک تایید شده
penny bank U صندوق پس انداز
provident bank U صندوق پس انداز
savings bank U صندوق پس انداز
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
spoin bank U انبار مازاد
savings bank U صندوق پس انداز
mortgage bank U بانک رهنی
monopoly bank U بانک انحصاری
memory bank U بانک حافظه
loan bank U بانک استقراضی
loan bank U بانک وامی
land bank U بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
issuing bank U بانک صادر کننده
guide bank U دیوار هادی سد
germplasm bank U بانک گونه ها
fraudvlent bank U ورشکسته به تقصیر
foot bank U پیاده رو
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
national bank U بانک ملی
negotiating bank U بانکی که اسناد را معامله میکند
negotiating bank U بانک معامله کننده
savings bank U قللک
saving bank U بانک پس انداز
sand bank U ریگ تپه
sand bank U ریگ پشته
sand bank U جزیره نما
sand bank U تپه زیرابی
remitting bank U بانک واگذارنده
presenting bank U بانک ارائه کننده
piggy bank U قللک
penny bank U دیناری
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank U بانک پرداخت کننده
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
bank statements U صورت حساب بانکی
authorized bank U بانک مجاز
bank statement U صورتحساب بانکی
bank statement U صورت حساب بانکی
data bank U بانک اطلاعاتی
data bank U پایگاه داده ها
data bank U پایگاه داده
bank acceptance U دریافتی
bank acceptance U قبولی بانکی
bank advance U وام بانکی
bank angle U زاویه شیب ساحل
bank angle U زاویه سراشیب مسیر
bank angle U سراشیب مسیر هواپیما
bank statements U صورتحساب بانکی
bank account U حساب بانکی
advising bank U اعلام میکند
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank U بانک ابلاغ کننده
accepting bank U بانک قبول کننده
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank U بانک قبولی نویس
oyster bank U پرورشگاه صدف
merchant bank U بانک بازرگانی
commercial bank U بانگ بازرگانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com