English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
banding wheel U چرخهچرخنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
rubber banding U مراجعه شود به GLASTIC BANDING
rubber banding U قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
wheel measurement [ wheel measuring] U بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
wheel U ساسایی
fifth wheel U چرخپنجم
wheel U جاروب کردن با پا
wheel U دوک نخ ریسی
wheel U چرخ سمباده
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
He's a fifth wheel. U او [مرد] آدم زایدی است.
wheel U [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel U چرخ نخ ریسی
be a fifth wheel <idiom> U آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
to be a fifth wheel [to be in the way] U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
wheel well U محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel U اتحادیه ورزشی
wheel U گرداندن
to take the wheel U پشت رل نشستن
third wheel U سومینچرخدنده
wheel U دور
wheel U گردش ناو
wheel U چرخ
wheel U چرخش
wheel U چرخیدن
four wheel U چهارچرخه
wheel U چرخ طایر
wheel U رل ماشین
adjustment wheel چرخ متحرک
spoked wheel U چرخاسبوکد
hand-wheel U چرخدستی
chain wheel A U زنجیریچرخهیA
rotating wheel U چرخهدوار
press wheel U چرخفشار
escape wheel U دندهخلاص
centre wheel U چرخهمیانی
pitch wheel U چرخکوککردن
drive wheel U چرخدنده
fourth wheel U چهارمینچرخهای
large wheel U چرخبزرگ
front wheel U چرخجلو
chain wheel B U زنجیریچرخهیب
main wheel U چرخاصلی
modulation wheel U چرختعدیلصدا
catherine wheel U رجوع شود به pinwheel
worm wheel U چرخ دنده حلزونی
worm wheel U دنده کرمی شکل
wheel chair U صندلی چرخ دار
wheel center U مرکز چرخ
water wheel U چرخاب
wheel bearing U بلبرینگ چرخ
wheel base U فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel U دولاب
two wheel tractor U تراکتور دوچرخه
turbine wheel U چرخ توربین
trick wheel U اطاق اسکان
trick wheel U چرخ سکان
trailing wheel U چرخ عقب
wheel horse U اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel indicator U نشانگر سکان
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
worm wheel U پیچ حلزونی
wheel wright U چرخ ساز
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke U پره چرخ
wheel spanner U چرخ کش
wheel shaft U میله چرخ
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel puller U چرخ کش
wheel printer U چاپگر چرخ دوار
wheel pressure U فشار چرخ
toothed wheel U چرخ دنده
wheel barrow U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
dog-wheel U دماغه
dog-wheel U استوانه
cathedrian wheel U پنجره چرخی
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
wheel gloves U دستکش رانندگی
brake wheel U چرخ دندانه دار
toothed wheel U چرخ دندانه دار
cogged wheel U چرخ دندانه دار
cog wheel U چرخ دنده
cogged wheel U چرخ دنده
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel U چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal <idiom> U
wheel trim U قالپاق
wheel tractor U فرمانتراکتور
wheel head U سرچرخدنده
wheel cylinder U سیلندرچرخدنده
wheel chock U مانعچرخ
turning wheel U چرخهسفالگری
tracing wheel U چرخهترسیم
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
cast wheel U چرخ ریختگی
steered wheel U چرخ هدایت شده
wheel brace U آچار چرخ خودرو
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel U چرخ بارلو [مهندسی برق]
buckled wheel U چرخ خم شده [تاب خورده]
forged wheel U چرخ آهنگری شده
striker wheel U چرخهضارب
idler wheel U چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
gear wheel U چرخ دنده
balance wheel U رقاص ساعت
gear wheel U چرخ دندانه دار
band wheel U چرخ تسمه خور
brake wheel U ترمز چرخها
break wheel U چرخ قطع
buff wheel U چرخ سنباده
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake U ترمز چهار چرخ
all wheel drive U محرک تمام چرخها
grinding wheel U چرخ سمباده
idle wheel U دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel U چرخ دستی
gyro wheel U rotor gyro
abrasive wheel U چرخ سمباده
grinding wheel U چرخ سنباده
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
grinding wheel U چرخ سنگ زنی
buffing wheel U چرخ سنباده
capstan wheel U چرخ دوار
ferris wheel U گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
control wheel U صفحه کنترل
emery wheel U چرخ سمباده
driving wheel U چرخ گرداننده
driving wheel U چرخ محرک
control wheel U صفحه تنظیم کننده
crown wheel U چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
cup wheel U چرخ سمباده
ferris wheel U چرخ فلک
color wheel U گردونه رنگ امیزی
capstan wheel U چرخ لنگر فلایویل
chain wheel U چرخ زنجیر
cog wheel U چرخ دندانه دار
fly wheel U چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
fly wheel U چرخ لنگر فلایول
fly wheel U چرخ لنگر
fly wheel U چرخ طیار
daisy wheel U عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
steering wheel U غربالک
toothed wheel U چرخه دندانه دار
spoke wheel U چرخ پره دار
split wheel U چرخ نیمه یا نصفه
split wheel U نیم چرخ
activity wheel U گردونه فعالیت
short wheel U خودرو شاسی کوتاه
rear wheel U چرخ عقب
ratchet wheel U اچار ضامن دار
ratchet wheel U چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel U چرخ ضامن
sprocket wheel U چرخ زنجیر
sprocket wheel U چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
spinning wheel U چرخ طیار
four wheel drive U محرک چهار چرخ
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
the turn of a wheel U گردش چرخ
the rim of a wheel U دوره چرخ
the man at the wheel U راننده
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
suspension wheel U چرخ یدک
spinning wheel U چرخ نخ ریسی
spinning wheel U دوک نخ ریسی
print wheel U چرخ چاپ
spare wheel U چرخ زاپاس
steering wheel U رل
steering wheel U چرخ فرمان
mill wheel U چرخ یا پره اسیاب
magnet wheel U چرخ رتور
magnet wheel U چرخ گردنده
impluse wheel U چرخ فشار مستقیم
idler wheel U چرخ طیار
steering wheel U چرخ سکان فرمان اتومبیل
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
idler wheel U چرخ هرزگرد
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
potter's wheel U چرخ کوزه گری
planet wheel U چرخ دنده چرخان بدورمحور
pin wheel U درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel U چرخ و فلک کوچک
persian wheel U دولاب
persian wheel U چرخاب
paddle wheel U چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
spinning wheel U چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
wheel nut spanner U اچار مهره چرخ
car wheel lathe U دستگاه ماشین تراش
abrasive cutting wheel U تیغ اره گرد
daisy wheel printer U چاپگر چرخ دوار
put someone's shoulder to the wheel <idiom> U کمر همت بستن
steel safety wheel U فلزایمنیچرخ
pastry cutting wheel U چرخبرشخمیر
hand brake wheel U چرخترمزدستی
French roulette wheel U چرخهقمارفرانسوی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com