English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ball player U بازیگر با توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
player U نوازنده
player U بازیگر
player U هنرپیشه بازیکن ورزشی
player U بازیکن
player U بازیکن
player [American E] U مشتاق زن
volleyball player U والیبالیست
combi player U درایو سخت افزاری که دو یا چند فرمت ROM-CD مختلف را می خواند
club player U بازیگر باشگاهی
Media Player U برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
player coach U مربی
player piano U پیانو خودکار
player's number U شماره بازیگر
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
registration of player U نامنویسی بازیگران
piano player U اسباب پیانو زنی
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
offensive player U شطرنجباز حملهای
protect a player U معاف از انتقال
player [American E] U مردلاس زن
player [American E] U مرد زن پرست
player [American E] U زن دنبال کن
hunch player U شرطبند از روی حدس و گمان
He is an excellent player. U عالی بازی می کند ( ورزش )
player's stick U چوببازیکنهاکی
exempt player U بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
piano player U پیانوزن
record player U گرامافون
cricket player U بازیکنگریکت
tennis player U بازیکنتنیس
CD/ROM player U محلقرارگرفتنسیدی
defensive player U شطرنج باز دفاعی
to be sidelined [player] U از بازی یا معرکه خارج شدن [ورزشکار]
american football player U بازیکنفوتبالآمریکایی
ice hockey player U بازیکنهاکیروییخ
compact disc player U دستگاهدیسکفشرده
wireless record player U گرام پخش کننده
cassette player controls U کنترلکنندهاینوار
back line player U بازیگر خط عقب والیبال
personal radio cassette player U رادیووضبطصوتشخصی
compact disc player controls U دکمههایکنترلکنندهدیسک
attacking [style of play, player] <adj.> U مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> U تهاجمی
attacking [style of play, player] <adj.> U حمله
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
into a ball U نخ راگلوله کنید
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball U گلوله
ball U کانون [کاموا]
ball U گلوله توپ
ball U ساچمه توپ
ball U بقچه [کاموا ]
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U بال [رقص]
ball U مجلس رقص
ball U ساچمه
ball U بیضه
ball U گرهک
ball U ایام خوش
ball U گوی
ball U توپ بازی مجلس رقص
to a. the ball U توپ رانشان دادن
to a. the ball U توشدن
to a. the ball U اماده انداختن
ball U رقص
on the ball <idiom> U باهوش
ball U توپ
ball U گلوله کردن
black ball U توپسیاه
ball game U شرایط وضعیت
ball games U ورزش یا بازی با توپ
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball winder U نخپیچ
ball assembly U توپمجمع
ball games U مسابقه
ball of clay U توپبرایساختسفال
ball peen U توپکنوکچکش
ball stand U محلتوقفتوپ
ball games U شرایط وضعیت
ball games U هماورد
ball games U گوبازی
ball game U هماورد
to open the ball U اول رقصیدن
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
square ball U پاس عرضی
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
to kick a ball U زدن
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to kick a ball U توپ زدن
to open the ball U پیش قدم شدن
to play ball U توپ بازی کردن
small ball U پرتاب بی حالت
ball game U مسابقه
snow ball U گلوله برف
snow ball U با گلوله برف زدن
ball game U گوبازی
ball game U ورزش یا بازی با توپ
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
wash ball U صابون دستشویی
volley ball U والیبال
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
track ball U گوی نشان
to kick a ball U توپی را
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
corn ball U شیرینی چس فیل
to pass the ball to somebody U توپ را به کسی پاس دادن
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
rugby ball U توپلاستیکی
red ball U توپقرمز
pink ball U توپصورتی
lead ball U کلاهکتوپی
ivory ball U توپعاجی
hockey ball U توپهاکی
green ball U توپسبز
cricket ball U توپبازیگریکت
cork ball U توپچوبپنبهای
brown ball U توپقهوهای
bowling ball U توپبولینگ
squash ball U توپاسکوآش
tennis ball U توپتنیس
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
ball pens U روان نویس ها
ball pens U خودکار ها
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom> U
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
blue ball U توپآبی
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
emery ball U توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
banana ball U برش بیش از حد گوی
ball test U ازمون ساچمهای
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball printer U چاپگر توپی
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball park U زمین بازیهای با توپ
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye U تخم چشم
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
basket ball U یکجورتوپ بازی
belovedby ball U محبوب همه
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
eight ball billiard U تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
earth ball U دنبلان
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball U دراپ بال
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
darning ball U زیر رفویی
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
ball bearings U یاطاقان ساچمهای
canon ball U گلوله توپ
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking U دفاع خوب
ball bearings U بلبرینگ
ball bearing U یاطاقان ساچمهای
ball bearing U کاسه ساچمه
ball bearing U بلبرینگ ساچمهای
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U بلبرینگ
masked ball U بال ماسکه
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با نقاب
cannon ball U پرش با بدن جمع
cannon ball U سرویس چکشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com