English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
back slide U لغزش به عقب
back slide U منحرف شدن از مسیر
back slide U شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slide in U توسراندنی
slide U خط کش
slide U طوقه لغزنده
slide U غلاف متحرک
slide U حرکت از پهلو
slide U لیزخوردن ازپهلو
slide U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide U حرکت به آرامی روی یک سطح
slide in U کشویی
slide U ریل لغزنده سرسره
slide U صفحه لغزنده چهارچوب
slide U سراشیبی ریزش
slide U لغزش
slide U سرسره
slide U کشو
slide U اسباب لغزنده
slide U سورتمه
slide U تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slide U سرخونده
slide U سرسره گهواره توپ
slide U اسلاید
slide U سر سراندن
slide U سریدن
slide U سرازیری
slide U لغزیدن
slide U پس وپیش رونده
cross slide U کشوی لغزنده عرضی
slide [for children] U سورتمه [سرسره ] [در برف]
control slide U کشوی کنترل
control slide U غلتگاه کنترل
cutter slide U لغزنده فرز
bottom slide U لغزنده زیرین
slide rule U خط کش مهندسی
slide rule U خط کش محاسبه
slide rules U خط کش ریاضی
slide rules U خط کش مهندسی
slide rules U خط کش محاسبه
slide rule U خط کش ریاضی
tuning slide U دریچهتولیدآهنگ
third valve slide U سومیندریچهسرنده
adjustment slide فلز متحرک
power slide U لغزش به کنار در پیچ مسیر
slide aperture U شکاف درجه
slide chasse U حرکت با یک پا بجلو و فشار
slide show U نمایش اسلاید
slide slip U سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slide valve U دریچه متحرکی که باز وبسته میشود
slide valve U دریچه کشویی
slide valve U دریچه متحرک
slide valve U سوپاپ متحرک
slide wire U سیم لغزان
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
left slide U حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
slide-bar U مانعسرخوردن
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
slide projector U برنامهاسلاید
slide plate U صفحهلغزان
slide mount U شیشهرویاسلاید
slide magazine U جعبهاسلاید
slide chair U مقرغلافمتحرک
second valve slide U دومیندریچهسرنده
glass slide U اسلایدشیشهای
first valve slide U اولیندریچهسرنده
entrance slide U سراشیبیورودی
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
to slide to the side U به آنطرف سریدن
slide wire bridge U پل ویتستن لغزان
nautical slide rule U خط کش محاسبه دریایی
slide show package U بسته نمایش اسلاید
slide rule dial U صفحه مدرج خط کش محاسبهای
slide wire potentiometer U پتانسیومتر با سیم لغزان
reverse slide change U تعویضاسلایدوارونه
forward slide change U تعویضاسلایدجلویی
azimuth adjustment slide rule U خط کش محاسبات تنظیم گرا
power-off/slide-select bar U دکمهاتخابگراسلاید
back to back housing U خانه ی پشت به پشت
back to back credit U اعتبار اتکایی
back U برپشت چیزی قرارگرفتن
right back U بک راست
back U پشتی کردن پشت انداختن
back U بدهی پس افتاده
back U پشت سر
back U بعقب رفتن بعقب بردن
to back up U با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
off one's back <idiom> U توقف آزار رساندن
on one's back <idiom> U پافشاری درخواستن چیزی
out back U مایع روان شده
back up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
take back <idiom> U ناگهانی بدست آوردن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
back up U پشتیبانی یا کمک
(a) while back <idiom> U هفتها یا ماهای گذشته
at the back U در پشت
out back U چسب مایع
back up U دور زدن [با اتومبیل]
come back U دوباره مد شدن
back up U جاگیری پشت یار
to get back to somebody U کسی را باخبر کردن
back off U ازاد بریدن قطع کردن
back off U پشت را تراشیدن
back off U کاستن سرعت در سر پیچ
back off U عقب بردن
back off U عقب رفتن
back off U عقب زدن
back of U پشت سر
back of U در پشت
with one's back to the w U درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
keep back U جلونیایید
back U پس
back up U کپی گرفتن از فایل یا داده یا دیسک
back up U معکوس ریختن
back U تیر اصلی پشت بند
back up U پشت قرار دادن
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back out U دوری کردن از الغاء کردن
back out U کهنه و فرسوده شدن
back out U نکول کردن
back out U دوری کردن از موج
back nine U نیمه دوم پیست 81 قسمت
from way back <idiom> U مدت خیلی درازی
back U پشتی
get back U دوباره بدست اوردن
back-up U تقویت کردن تقویتی
I'll take back what i said. U حرفم را پس می گیرم
keep back U دفع کردن
Back and forth. U پس وپیش ( جلو وعقب )
To be taken a back. U جاخوردن ( یکه خوردن )
keep back U مانع شدن
Welcome back. U رسیدن بخیر
back U عقبی گذشته
back-up U جاگیری پشت یار
go back U برگشتن
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up U پشت قرار دادن
back-up U معکوس ریختن
back-up U کپی گرفتن از فایل یا داده یا دیسک
back-up U پشتیبانی یا کمک
back-up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back U عقب
back U پشت
keep back U نزدیک نشوید
To back down . U کوتاه آمدن
back-up U تکمیل کردن
look back U سر خوردن
back U جبران ازعقب
get back <idiom> U برگشتن
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
behind his back U پشت سراو
get off one's back <idiom> U به حال خودرها کردن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
on ones back U بستری
on the way back U در برگشتن
look back U سرد شدن
come back <idiom> U دوباره معروف شدن
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
back U به عقب
back out <idiom> U زیر قول زدن
(do something) behind someone's back <idiom> U بدون اطلاع کسی
back U درعقب برگشت
back U پاداش
come back U بازگشت بازیگر
come back U برگشتن
come back U بازگشتن
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
at the back of U در عقب
at the back of U به پشتی
at the back of U پشت
to keep back U بازداشتن
to keep back U جلوگیری کردن از
to keep back U مانع شدن
back U پشت چیزی نوشتن
back U پشتی کنندگان تکیه گاه
back U فهرنویسی کردن
to back U روی چیزی شرط بستن
back down U از ادعایی صرفنظر کردن
to come back U برگشتن
to come back U پس امدن
to get back U بازیافتن
to get back U دوباره بدست اوردن
to get back one's own U انتقام خودراگرفتن
to get one's own back U تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
to go back U برگشتن
to look back U از پیشرفت خودداری کردن
back U پشتیبان
back U سطح ازاد
back U مدافع
to back out [of] U دوری کردن [از]
to back out [of] U الغاء کردن
to back out [of] U نکول کردن
back U جهت مخالف جلو
back U کمک کردن
back U تابلویی در پشت کامپیوتر که اتصالات را به وسایل جانبی مثل کلید و چاپگر و واحد نمایش تصویر و mouse نگه می دارد
back U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
back U که یک باتری پشتیبان دارد
to look back U سرد شدن
to keep back U دفع کردن پنهان کردن
back U بک
back U مدافع خط میدان
back U تنظیم بادبان پشت کمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com