Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
baby carriage
U
کالسکهی بچه
baby carriage
U
صندلی چرخدار بچه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
baby
U
شیرخواره
baby
U
بچه
baby
U
کودک
baby
U
طفل
baby
U
نوزاد
baby
U
مانندکودک رفتار کردن
baby
U
نوازش کردن
baby
U
اسب دوساله
baby farm
U
محل نگهداری کودکان
baby linen
U
قنداق
baby split
U
وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
blue baby
U
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
bonus baby
U
بازیگر با پیش پرداخت زیاد
baby house
U
عروسک خانه
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
Do you charge for the baby?
U
آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
rag baby
U
عروسک کهنهای
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
eye baby
U
تصویر شخص در مردمک چشم
cry baby
U
نی نی کوچولو
baby carriages
U
کالسکهی بچه
baby carriages
U
صندلی چرخدار بچه
baby doll
U
لباسزیر
baby buggy
U
کالسکه بچه
baby-minder
U
شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
baby-talk
U
زبان بچهگانه
The baby is restless.
U
نوزاد بی تابی می کند
The baby spat out the pI'll.
U
نوزاد قرص را تف کرد بیرون
To wean a baby.
U
بچه ای را از شیر گرفتن
The baby is there months old .
U
نوزاد سه ماهه است
baby converter
U
مبدل کوچک
baby boom
U
پرزائی
to sleep like a baby
<idiom>
U
مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
baby sitter
U
بچه نگهدار
baby-sitter
U
بچه نگهدار
baby-sitters
U
بچه نگهدار
baby sit
U
بچه داری کردن
baby sit
U
از بچه نگاهداری کردن
baby-sat
U
بچه داری کردن
baby-sat
U
از بچه نگاهداری کردن
baby-sit
U
بچه داری کردن
to get rid of a baby
U
بچه اش را برایش انداختن
[اصطلاح روزمره]
baby-sitting
U
از بچه نگاهداری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
baby-sits
U
از بچه نگاهداری کردن
baby-sits
U
بچه داری کردن
baby-sit
U
از بچه نگاهداری کردن
to keep a carriage
U
درشکه داشتن
carriage
U
کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
carriage
U
حمل
through carriage
U
حمل یکسره
carriage
U
نرده
carriage
U
کالسکه
carriage
U
نورد
carriage
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage
U
قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
there is a p in the carriage
U
درشکه مسافردارد
Where is carriage no ...?
واگن شماره ... کدام است؟
carriage
U
هزینه حمل
Where is carriage no ...?
واگن شماره ... کجاست؟
carriage and four
U
درشکه چهاراسبه
carriage
U
کنترل چاپگر
under carriage
U
ارابه فرود
carriage
U
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
the baby takes notice
U
بچه می فهمد
throw the baby out with the bathwater
<idiom>
U
(تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
the baby takes notice
U
بچه ملتفت است
The baby was kicking and scraming .
U
نوزاد لگه می انداخت وفریاد می کشید
test-tube baby
U
بچهایکهخارجازرحممادررشدکند
the baby takes notice
U
بچه باهوش است
smoking carriage
U
واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
slip carriage
U
واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
the body of a carriage
U
بدنه یک کالسکه
lace carriage
U
حاملتوری
top carriage
U
قنداق بالا
water carriage
U
حمل از راه اب
main carriage
U
حاملاصلی
carriage handle
U
دستگیرهحامل
sleeping carriage
U
خوابگاه قطار
sleeping carriage
U
واگن تختخواب دار
artillery carriage
U
قنداق توپ
carriage return
U
سر سطر رفتن
carriage return
U
بازگشت نورد
carriage payed
U
کرایه حمل پرداخت شده
carriage paid to
U
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
carriage of goods
U
حمل و نقل کالا
carriage paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward
U
کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward
U
پس کرایه
carriage drive
U
خیابان پارک
carriage costs
U
هزینه حمل و نقل
carriage costs
U
هزینه باربری
land carriage
U
حمل و نقل خشکی
carriage control
U
کنترل نورد
automatic carriage
U
تعویض خودکار
artillery carriage
U
قنداق سلاح توپخانه
carriage return
U
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
horseless carriage
U
اتومبیل
land carriage
U
بار کشی زمینی
horseless carriage
U
درشکه بی اسب
hackney carriage
U
درشکه کرایهای
gun carriage
U
قنداق توپ
ginny carriage
U
واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
dual carriage way
U
شاهراه دو طرفه
railroad carriage
U
واگن باری
railroad carriage
U
اطاق کالسکهای راه اهن
dead carriage
U
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage
U
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
crossrial carriage
U
پاگیر تیر عرضی
carriage road
U
راه درشکه رو
carriage return
U
تعویض سطر Return/Enter
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
U
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
carriage control tape
U
نوار کنترل نورد
car railway carriage
U
واگن
carriage and insurance paid to
U
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
carriage control dial
U
کنترلشمارهگیرنورد
carriage freight paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
to limber up a gun carriage
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
carriage control tape
U
نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby.
U
ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com