Perdic | average strength | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	average strength U	استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	strength U	قوه توانایی
	strength U	نیرو
	it is too much for my strength U	زورمن به ان نمیرسد
	it is beyond my strength U	فوق نیروی من است
	it is beyond my strength U	زورمن به ان نمیرسد
	strength U	شدت
	it is too much for my strength U	فوق نیروی من است
	strength U	قدرت
	strength U	زور
	strength U	قوت
	strength U	مقاومت
	strength U	نیرومندی
	strength U	توان رزمی تعداد نفرات
	strength U	قدرت رزمی استعداد نفری
	strength U	استحکام
	on the strength of U	باستناد
	on the strength of U	باتکا
	strength U	دوام
	strength U	استعداد رزمی
	flexural strength U	توان خمشی
	ego strength U	نیرومندی خود
	strength weld U	جوشکاری مقاومتی
	compression strength U	تاب فشاری
	flexural strength U	تاب خمشی
	muscular strength U	زور بازو
	nonoperating strength U	پرسنل غیر فعال
	nonoperating strength U	جمعی غیرفعال در یکان
	pole strength U	شدت قطب
	response strength U	نیرومندی پاسخ
	shear strength U	مقاومت برشی
	shear strength U	استقامت برشی
	shearing strength U	طول برشکاری
	muscular strength U	وی ماهیچه
	level of strength U	میزان استعداد رزمی
	level of strength U	سطح استعداد رزمی
	grid strength U	سیگنال شبکه
	habit strength U	نیرومندی عادت
	hot strength U	استحکام گرمایی
	impact strength U	استحکام برخورد
	impact strength U	استحکام ضربهای
	initial strength U	استحکام اولیه
	insulation strength U	استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
	ionic strength U	قدرت یونی
	signal strength U	شدت صوت
	flexural strength U	مقاومت خمشی
	bond strength U	قدرت پیوند
	strength of current U	شدت جریان
	current strength U	شدت جریان
	buckling strength U	استحکام خمشی
	characteristic strength U	مقاومت مشخصه
	characteristic strength U	مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
	cold strength U	استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
	command strength U	استعداد یکان
	compression strength U	مقاومت فشاری
	compression strength U	توان فشاری
	crushing strength U	تاب گسیختگی
	compression strength U	استحکام فشاری
	compressive strength U	تاب فشردگی
	compressive strength U	قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
	creep strength U	پایداری خزشی
	creep strength U	مقاومت خزشی
	strength in bending U	مقاومت خمشی
	bending strength U	مقاومت خمشی
	field strength U	شدت میدان
	fatigue strength U	استحکام خستگی
	end strength U	استعداد نهایی
	effective strength U	استعدادرزمی موجود
	effective strength U	استعداد رزمی موثر
	dynamic strength U	مقاومت دینامیکی
	disruptive strength U	استحکام انقطاع
	dielectric strength U	استحکام دی الکتریک
	dielectric strength U	استحکام شکست
	dielectric strength U	قدرت دی الکتریک
	dielectric strength U	پایدار دی الکتریکی
	design strength U	مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
	design strength U	مقاومت محاسباتی
	cube strength U	مقاومت نمونه مکعبی
	crushing strength U	مقاومت خرد شدن
	accountable strength U	استعداد قابل محاسبه
	yield strength U	تاب ارتجاعی
	they overtax our strength U	بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
	virile strength U	قوت مردی
	torsional strength U	استحکام پیچشی
	virile strength U	نیروی مردانه
	ultimate strength U	مقاومت نهائی
	ultimate strength U	تاب
	ultimate strength U	مقاومت نهایی
	attached strength U	استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
	authorized strength U	استعداد مجاز
	unit strength U	قدرت رزمی یکان
	tower of strength <idiom> U	پشتیبانی محکم
	ultimate strength U	مقاومت یا استحکام نهایی
	assiciative strength U	نیرومندی تداعی
	ultimate strength U	حاصلضرب بیشترین بار ممکن
	accountable strength	استعداد قابل توجه
	tensile strength U	استحکام کششی
	strength ratio U	نسبت استحکام
	strength properties U	خصوصیات استحکام
	strength of materials U	مقاومت مصالح
	unit strength U	استعدادیکان
	superego strength U	نیرومندی فراخود
	tensile strength U	مقاومت کششی
	tensile strength U	توان کششی
	tensile strength U	تاب کششی
	strength of magnetism U	شدت مغناطیسی
	strength group U	گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
	tear strength U	مقاومت [در برابر پارگی]
	knot strength U	استحکام گره
	strength under tangential loading U	مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
	effective habit strength U	حد موثر نیرومندی عادت
	cadre strength column U	ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
	transverse bending strength U	استحکام خمشی
	bending fatigue strength U	مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
	ultimate tensile strength U	حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
	electric field strength U	شدت میدان الکتریکی
	high strength steel U	فولاد با استحکام عالی
	field strength meter U	سنجه شدت میدان
	soil shear strength U	قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
	izod impact strength U	استحکام ضربه ایزوتوپ
	ultimate compressive strength U	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
	magnetic field strength U	شدت میدان مغناطیسی
	torsional fatigue strength U	استحکام فرسودگی پیچشی
	intrinsic fatigue strength U	استحکام فرسودگی ذاتی
	authorized strength of theater U	استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
	high temperature strength U	استحکام حرارتی
	line of magnetic field strength U	خط میدان مغناطیسی
	line of electric field strength U	خط شدت میدان الکتریکی
	measurement of wind strength: anemometer U	اندازهگیریجهتباد
	creep strength at elevated temperatures U	مقاومت خزشی در دمای بالا
	elastic limit tensile strength U	elastometer ratio
	creep strength depending on time U	پایداری خزشی تابع زمان
	elastic limit tensile strength U	دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
	high strength cast iron U	چدن با استحکام عالی
	above average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	above-average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	particular average U	خسارت جزئی
	with particular average U	مشمول خسارات خاص
	on average [on av.] U	روی هم رفته
	on average [on av.] U	در حالت کلی
	on average [on av.] U	در میانگین
	particular average U	خسارات جزئی
	above average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	particular average U	خسارت خاص
	above-average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	above average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	above-average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	with average U	شامل خسارات خصوصی وجزئی
	average out U	میانگین در نظر گرفتن
	average U	خسارت
	average U	معدل میانگین
	average U	مقدار متوسط
	average U	میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
	average U	معدل گرفتن
	average U	خسارت بحری
	average U	میانگین حسابی متوسط حسابی
	average U	معدل
	average particular U	خسارت وارده بر کشتی
	average U	عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
	average U	ایجاد میانگین
	average U	متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
	average U	متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
	average U	میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
	average U	در حالت کلی
	average U	میانگین موفقیت
	average U	متوسط خسارت در بیمه
	average U	میانگین
	average U	رویهمرفته بالغ شدن
	average U	میانه قرار دادن میانگین گرفتن
	average U	پیدا کردن
	average U	درجه عادی میانگین
	average U	میانه متوسط
	average U	حد وسط
	average value U	مقدار میانگین
	average U	متوسط
	average value U	ارزش میانگین
	average U	روی هم رفته
	average U	حد متوسط
	average U	میانگاه
	average value U	مقدار متوسط
	average value U	میانگین
	average costs U	معدل هزینه کل محصولات
	average cost U	میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
	average cost U	میانگین هزینه
	average cost U	هزینه متوسط
	average depth U	عمق متوسط
	average deviation U	انحراف متوسط
	average efficiency U	بازده متوسط
	average error U	خطای میانگین
	average discharge U	بده متوسط
	average discharge U	بده میانگین
	simple average U	میانگین ساده
	average deviation U	انحراف میانگین
	average conditions U	شرایط متوسط
	average conditions U	شرایط عادی
	average clause U	عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
	Nikkei average U	شاخصسهام درژاپن
	average key U	کلیدوسط