Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
average flow
U
بده میانگین
average flow
U
جریان متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
particular average
U
خسارات جزئی
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
particular average
U
خسارت خاص
particular average
U
خسارت جزئی
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
on average
[on av.]
U
در حالت کلی
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
average value
U
مقدار میانگین
average value
U
ارزش میانگین
average value
U
مقدار متوسط
average value
U
میانگین
on average
[on av.]
U
در میانگین
average particular
U
خسارت وارده بر کشتی
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
average out
U
میانگین در نظر گرفتن
average
U
پیدا کردن
average
U
خسارت بحری
average
U
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
U
مقدار متوسط
average
U
معدل میانگین
average
U
خسارت
average
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
U
میانگین موفقیت
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
رویهمرفته بالغ شدن
average
U
میانگین
average
U
متوسط
average
U
میانگاه
average
U
حد متوسط
average
U
روی هم رفته
average
U
در حالت کلی
average
U
میانه متوسط
average
U
متوسط خسارت در بیمه
average
U
حد وسط
average
U
درجه عادی میانگین
average
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
U
معدل
average
U
ایجاد میانگین
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
U
معدل گرفتن
average life
U
عمر میانگین
average revenue
U
قیمتی که خریدارمی پردازد
average payment
U
پرداخت متوسط
average revenue
U
قیمت عادی
average yield
U
بازده متوسط
average revenue
U
درامد متوسط
average output
U
محصول متوسط
average life
U
عمر متوسط
average radius
U
شعاع میانگاه
average productivity
U
بازدهی متوسط
average productivity
U
بهره دهی متوسط
average product
U
تولید متوسط
average product
U
محصول متوسط
average radius
U
شعاع میانه
average price
U
میانگین قیمت
average price
U
قیمت متوسط
average return
U
بازده متوسط
average error
U
خطای میانگین
average speed
U
سرعت متوسط
composite average
U
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
weighted average
U
متوسط وزنی
weighted average
U
میانگین موزون
simple average
U
میانگین ساده
goal average
U
گل شماری
goal average
U
گل اواژ
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
moving average
U
میانگین متحرک
moving average
U
میانگین غلتان
monthly average
U
متوسط ماهیانه
with pwrticular average
U
مشمول خسارت خاص
average key
U
کلیدوسط
Nikkei average
U
شاخصسهام درژاپن
average speed
U
سرعت متوسط حرکت
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average voltage
U
ولتاژ متوسط
weighted average
U
میانگین وزنی
batting average
U
میانگین توپزنی
batting average
U
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
bowling average
U
میانگین امتیازهای توپ انداز
bowling average
U
معدل امتیاز بازیگربولینگ
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
average discharge
U
بده متوسط
average cost
U
میانگین هزینه
average adjustment
U
تصفیه خسارت
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
average depth
U
عمق متوسط
average deviation
U
انحراف متوسط
average cost
U
هزینه متوسط
average conditions
U
شرایط متوسط
average adjuster
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
average available discharge
U
بده متوسط مفید
average bond
U
ضمانت نامه جبران خسارت
average bond
U
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause
U
بند یا ماده خسارت
average clause
U
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions
U
شرایط عادی
average deviation
U
انحراف میانگین
average discharge
U
بده میانگین
average latency
U
رکود متوسط
average intensity
U
شدت جریان متوسط
average input
U
نهاده متوسط
average heading
U
جهت متوسط هواپیما
average expense
U
هزینه متوسط
average latency
U
تاخیر متوسط
average efficiency
U
بازده متوسط
average heading
U
جهت متوسط مسیر
average life
U
عمر متوسط اقلام دارائی
average reaction rate
U
سرعت متوسط واکنش
average net return
U
بازده خالص متوسط
general average statement
U
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
average molecular speed
U
سرعت مولکولی متوسط
free of general average
U
معاف از خسارات عمومی
earned run average
U
میانگین امتیاز کسب شده
average marginal relationship
U
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average annual precipitation
U
متوسط بارندگی سالینه
average revenue product
U
درامد متوسط محصول
average limit of ice
U
حد متوسط یخ
time average symmetry
U
تقارن میانگین زمانی
fair average quality
U
کیفیت متوسط مناسب
annual average score
U
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average variable cost
U
متغیر
average variable cost
U
هزینه متوسط
average degree of polymerization
U
درجه متوسط بسپارش
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average seek time
U
مدت متوسط جستجو
average propensity to save
U
y/s= APS
average propensity to save
U
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
average reaction rate
U
مقدار متوسط واکنش
pass completion average
U
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average total cost
U
هزینه متوسط کل
average kinetic energy
U
انرژی متوسط جنبشی
average tax rate
U
نزخ متوسط مالیات
average variable cost
U
هزینه متوسط متغیر
average cost pricing
U
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average fixed cost
U
هزینه ثابت متوسط
average evoked potential
U
پتانسیل فراخوانده متوسط
to flow over
U
سر رفتن
to flow over
U
طغیان کردن
flow
U
بده شریدن
flow
U
سلیس بودن
flow
U
روانی
flow
U
جاری بودن روان شدن
flow
U
سلاست
flow
U
مد
to flow over
U
لبریزشدن
out flow
U
برون ریز
flow
U
روند
over flow
U
سر ریز
over flow
U
طغیان ریزش
over flow
U
لبریزی
over flow
U
لبریز شدن
flow
U
گردش
flow
U
جریان
flow
U
بده
flow
U
حرکت به نرمی
flow
U
مدیریت جریان داده
flow
U
حرکت متناوب
flow
U
روانی سلاست
flow
U
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow
U
حرکت داده در یک سیستم
flow
U
سیلان
flow
U
ناشی شدن فلو
flow
U
جاری شدن
to go with the flow
<idiom>
U
در مسیر نظام عمومی رفتن
[اصطلاح مجازی]
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
جریان جاری کردن
flow
U
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
average daily traffic
[ADT]
U
متوسط ترافیک روزانه
number average molecular weight
U
میانگین عددی وزن مولکولی
reasonable of average wage fair
U
اجرت المثل
number average degree of polymerization
U
میانگین عددی درجه بسپارش
weight average degree of polymerization
U
میانگین وزنی درجه بسپارش
non unifor flow
U
جریان غیریکنواخت
mewtonian flow
U
جریان نیوتنی
permanent flow
U
ابدهی دایمی
permanent flow
U
بده دایمی
permanent flow
U
بده پایدار
mass flow
U
دبی جرمی
permanent flow
U
بده همیشگی
permanent flow
U
بده پایا
permanent flow
U
ابدهی پایا
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
program flow
U
گردش برنامه
minimum flow
U
اب کاستی
mixed flow
U
جریان مرکب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com