Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
automatic search jammer
U
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
repeater jammer
U
دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
search
U
کاوش کردن زمین
search
U
مراقبت کردن از زمین
search
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search
U
بررسی وشناسایی زمین
search
U
تلاش
search
U
بازرسی کردن
search
U
گشتن
search
U
جستجوکردن
search
U
کاوش
search
U
تکاپو بازرسی
search
U
تجسس
search
U
شناسایی کردن
search
U
درو در عمق با اتش
search
U
جستجو کردن
search
U
جستجو برای یک موضوع داده
search
U
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search
U
جستجویی که هر عنصریت
search
U
جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search
U
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search
U
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search
U
تفتیش
search
U
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search
U
تجسس کردن
search
U
جستجو
in search of
U
در جستجوی
to search
U
گشتن
[جستجو کردن]
to search
U
جستجو کردن
right of search
U
حق جستجو
right of search
U
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
to search after
U
جستجو کردن
to search after
U
تحقیق کردن
to search after
U
کاوش کردن
to search
[for]
[someone]
U
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
right of search
U
حق بازرسی کشتی در دریاها
search me
<idiom>
U
نمی دونم ،ازکجا بدونم
search
U
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
in search of
U
بجستجوی
the search of
U
جستجوی چیزی
to search for anything
U
پی چیزی گشتن
to search for anything
U
چیزیراجستجو کردن
to search out
U
پیدا کردن
to search after
U
بازرسی کردن
to search after
U
زیر و رو کردن
retrospective search
U
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
intercepting search
U
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
fibonacci search
U
جستجوی فیبوناچی
search and clear
U
جستجو و پاک کردن دشمن
multifile search
U
جستجوی چند پروندهای
fibonacci search
U
جستجو فیبو ناجی
linear search
U
جستجوی خطی
global search
U
جستجوی سراسری
search coil
U
پیچک کاشف
search parties
U
دستهی جستار گرد
binary search
U
جستجوی دوتایی
binary search
U
جستجوی دودوئی
blind search
U
جیستجوی بی نتیجه
chaining search
U
جستجوی زنجیرهای
cover search
U
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
dichotomizing search
U
جستجوی دورستهای
dichotomizing search
U
روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
dichotomizing search
U
جستجوی دو حالته
dichotomizing search
U
جستجوی دوقسمتی
exhaustive search
U
جستجو هر رکورد در پایگاه
disjunctive search
U
جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
backward search
U
جستجوی پسرو
search and replace
U
جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
sequential search
U
جستجوی ترتیبی
specific search
U
شناسایی مخصوص
specific search
U
تجسس اختصاصی منطقه
visit and search
U
بازدید و تجسس کردن ناو
search parties
U
گروه پیگرد
search party
U
گروه پیگرد
search party
U
دستهی جستار گرد
body search
U
بازرسیبدنی
To search ones conscience .
U
کلاه خود را قا ضی کردن
search one's soul
<idiom>
U
کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
search result
U
نتیجه جستجو
search results
U
نتیجه های جستجو
sector of search
U
منطقه تجسس رادار
sector of search
U
منطقه مراقبت رادار
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace
U
جستجو و جایگزینی
search and rescue
U
عملیات تجسس و نجات
search cycle
U
چرخه جستجو
search key
کلید جستجو
search light
U
نورافکن
search memory
U
حافظه جستجو
search mission
U
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
search radar
U
رادار تجسسی
search string
U
رشته جستجو
search sweeping
U
مین روبی مراقبتی
search sweeping
U
مین روبی ازمایشی
sector of search
U
منطقه کاوش
search results
U
نتایج جستجو
antisubmarine search
U
کاوش ضد زیردریایی
area search
U
جستجوی ناحیهای
search warrant
U
حکم تفتیش منزل
area search
U
جستجوی ناحیه
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
air search
U
مراقبت هوایی
search warrants
U
اجازه تفتیش
search warrants
U
حکم تفتیش
antisubmarine search
U
عملیات تجسس ضد زیردریایی
area search
U
کاوش منطقه
air search
U
تجسس هوایی
search warrants
U
حکم بازرسی و ورود
search warrants
U
حکم تفتیش منزل
search warrant
U
اجازه تفتیش
search warrant
U
حکم تفتیش
search warrant
U
حکم بازرسی و ورود
area search
U
جستجوی دامنهای
quadratic quotient search
U
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
track search keys
U
کلیدهایجستجویزمان
edit/search buttons
U
اصلاحگر
edit/search buttons
U
دکمهجستجوگر
air search radar
U
رادارردیابهوایی
case sensitive search
U
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
search light illumination
U
روشن کردن منطقه با نورافکن
optimum tree search
U
جستجوی بهینه درخت
total search result
U
مجموع نتیجه جستجو
global search and replace
U
جستجو و جایگزینی سراسری
parallel search storage
U
انباره جستجوی موازی
search attack unit
U
یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
search attack unit
U
ناو گروه شکارزیردریایی
search light illumination
U
روشنایی با نورافکن
HE has plenty of excuses who is in search of trick.
<proverb>
U
ییله جو را بهانه بسیار است .
air search attack unit
U
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
automatic
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic
U
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic
U
فرم های نامه نگاری
automatic
U
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic take
U
تغییر پایگاه
automatic
U
قهری
automatic
U
خودکارکردن
automatic
U
اتوماتیک
automatic
U
ناخودآگاهانه
automatic
U
دستگاه خودکار
automatic
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
an automatic
U
اتوماتیک
automatic
U
غیر ارادی
automatic
U
خودکار
automatic
U
جنگ افزار خودکار
automatic check
U
مقابله خودکار
automatic check
U
ازمایش خودکار
full automatic
U
تماما" خودکار
full automatic
U
تمام اتوماتیک
fully automatic
U
کاملا" خودکار
fully automatic
U
تمام اتوماتیک
automatic check
U
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic coding
U
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic computer
U
کامپیوتر خودکار
bar automatic
U
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
automatic cutout
U
قطع خودکار
automatic cutout
U
فیوز اتوماتیک
automatic lathe
U
ماشین تراش خودکار
automatic controller
U
مراقب خودکار
automatic controller
U
دستگاه فرمان
chucking automatic
U
مهار کردن خودکار
automatic control
U
کنترل خودکار
automatic carriage
U
تعویض خودکار
automatic c bias
U
ولت شبکه خودکار
automatic buret
U
بورت خودکار
automatic coing
U
برنامه نویسی خودکار
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
U
خلبان اتوماتیک
automatic pilot
[A/P]
U
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
U
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
semi automatic
U
نیم خودکار
automatic pilots
U
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilot
U
خلبان اتوماتیک
automatic kerning
U
کاهش
[و تنظیم ]
خودکار فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
automatic pilot
U
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic behavior
U
رفتار خودکار
automatic balance
U
ترازوی خودکار
automatic annunciator
U
زنگ احضار خودکار
automatic tracking
U
تعقیب خودکار
automatic aiming
U
تعقیب خودکار
automatic adjustment
U
تهاتر قهری
automatic action
U
ناهشیارکاری
automatic rifle
U
توپ خودکار
automatic writing
U
ناهشیار نویسی
automatic recalculation
U
محاسبه مجدد خودکار
automatic loader
U
بارکن خودکار
automatic levelling
U
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
automatic supply
U
روش خودکار اماد
automatic telephone
U
تلفن خودکار
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
automatic interrupt
U
قطع خودکار
automatic hyphenation
U
خط تیره گذاری خودکار
automatic testing
U
ازمایش خودکار
automatic guarantees
U
ضمان قهری
automatic guarantee
U
ضمان قهری
automatic grinder
U
چرخ سمباده خودکار
automatic supply
U
سیستم اماد خودکار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com