English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
auto body U اطاق اتومبیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
auto body sheet U بدنه اتومبیل
Other Matches
auto da fe U رای دادگاه
auto da fe U اجرای رای
auto U سیستمی که در آن کاغذ چاپگر به طور خودکار به صفحه بعد می رود
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد و ضبط داده
auto U سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
auto U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
auto U :خودرو
auto U ماشین سواری
auto U شماره تلفن
auto U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
auto U متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
auto U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto U تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto U امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto starter U استارت خودکار
auto racing U مسابقه اتومبیل رانی
auto cat U هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
auto-immune U خودایمن
auto transformer U اتو- ترانسفورماتور
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
auto restart U شروع دوباره به صورت خودکار
auto repeat U خود تکرار
auto radio U گیرنده اتومبیل
auto radio U رادیوی اتومبیل
auto load U خود بارکن
auto lean U مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto ignition U خودسوزی
auto drome U پیست اتومبیل رانی
auto dial U خود شماره گیر
auto cad U اتوکد
auto answer U خود جواب
auto-immune U وابسته به تولید پادتنهای مضر
auto dialing modem U مدم خود شماره گیر
auto answer indicator U جوابگویاتوماتیکی
auto/manual selector U دکمهانتخابدستی
auto reverse button U دکمهمعکوساتوماتیک
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] U یونیماک [حمل و نقل]
body U جسم
body U بدنه
body U اطاق ماشین جرم سماوی
body U لاشه جسم
body U بدن
in a body U جمعا
in a body U همه با هم
body U تنه
body U تن
body U دارای جسم کردن
body U ضخیم کردن
body U دست
body U جسد
body U هیات
body U اطاق اتوبوس
body U نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body U جسم [بدن]
after body U قسمت پاشنه ناو
body U بدن [کالبد]
body U متن پیام
body U غلیظ کردن
body U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
organ of the body U عضو بدن
trapezoid body U جسم ذوزنقهای
whitcomb body U جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
white body U بدنه سفید
wisdom of the body U خردمندی بدن
military body U هیئت رئیسه نظامی
bakelite0 body U بوفهباکلیت
olivary body U بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
body stocking U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stockings U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
to a agarment to the body U جامهای را اندازه تن کردن
thyroid body U غده درقی
the whole body of a nation U ملت
parant body U جسم مادر
pineal body U جسم صنوبری
rigid body U جسم صلب
primary body U جسم اولیه
saturated body U بخار مشبع
solid body U جسم سخت
soul and body U روح و جسم
streamline body U بدنه اتومبیل یاهواپیماکه ....تیزی شکل خودکمترباجریان هوامقاومت کند
the body of a document U متن یک سند
the body politic U ملت و دولت
the body politic U جامعه
the whole body of a nation U تمامی
body flap U زبانهبدنه
body of fornix U نوارسفیدزیرنیمکرههایمغز
body odour U بویبدن-بویعرقبدن
body search U بازرسیبدنی
body-builder U بدنساز
foreign body U آنچهتصادفادرسرجایخودنباشد
To keep body and soul together. U زندگی بخور ونمیری داشتن
Never!over my dead body . U صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
keep body and soul together <idiom> U
over one's dead body <idiom> U هرگز
The human body U بدن انسان
pylon body U بدنهستون
to register [with a body] U اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
body blow U سدیبزرگدربرابررسیدنبههدفی
vitreous body U قسمتمیداندید
body of nail U وسعتناخن
body pad U بالشتکبدنه
body shirt U بادی
body tube U لاستیکبدنه
body whorl U پیچبدنه
body wire U سیماصلی
camera body U بدنهدوربین
ciliary body U بخشمژهدار
circular body U صفحهمدور
fuse body U بدنهفیوز
hive body U بدنهکندو
pylon body U بدنهبرج
tipper body U بدنهتخلیهکننده
triangular body U بدنهمثلثی
vertebral body U استخوانمهره
body and soul <idiom> U با تمام وجود
military body U هیئت نظامی
body snatcher U جسد دزد
the body of a carriage U بدنه یک کالسکه
body brick U اجر خوب پخته شده
body english U چرخش بی اختیار
body corporate U شرکت شرکت سهامی
body checker U بازیگر تنه زن
body check U سد کردن بازیگر توپدار
body centered U بطور فضایی متمورکز شده
body cell U یاخته غیر تناسلی
body capacitance U فرفیت بدن
body force U نیروی حجمی
body guard U نگهبان
body snatcher U کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
body size U اندازه بدن
body scissors U سگک از رو
body sand U ماسه پر کننده
body of a map U منطقه زیر پوشش نقشه یانمودار
body mechanics U مکانیک بدن
body image U تصویر بدن
body guard U هنگ ویژه
body guard U موکب
body build U هیکل
body brick U اجر قرمز
governing body U هیات حاکمه
governing body U هیئت حاکمه
body-building U بدنسازی
body-building U پرورش اندام
body-building U ورزش زیبایی اندام
body building U بدنسازی
body building U پرورش اندام
body building U ورزش زیبایی اندام
body language U زبان بدن
heavenly body U body celestial
heavenly body U جسم اسمانی
body alinement U تنظیم بدن تیرانداز
body alinement U تنظیم بدن
black body U جسم سیاه
black body U قسمت خطرناک
automobile body U اطاق اتومبیل
astral body U شبح
heavenly body U جرم سماوی
heavenly body U جرم اسمانی جسم سماوی
body politic U ملت
body surf U موج سواری بدون تخته
celestial body U صورت فلکی
celestial body U صور فلکی
celestial body U جسم سماوی
fruiting body U تخمدان
celestrial body U جسم اسمانی
loop body U بدنه حلقه
fruiting body U هاگدان عضو مولد تخم یا هاگ
celestrial body U جسم سماوی جرم اسمانی
celestrial body U جرم سماوی
cold body U منبع سرد
corporate body U شخص حقوقی
incandescent body U جسم ملتهب
striate body U جسم مخطط
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
cell body U جسم یاخته
lifting body U هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
furnace body U بدنه کوره
main body U عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
mammillary body U جسم پستانی
buffer body U بدنه دافع
loop body U تنه حلقه
body type U فونت متن
busy body U فضول
body type U سنخ بدنی
limbs of the body U جوارح
middle body U قسمت میانه ناو یا کشتی
busy body U ادم فضول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com