English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 22 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assigned U واگذار کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
assigned U مقرر داشتن گماشتن
assigned U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigned U بخش کردن ذکر کردن
assigned U منتصب کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U حواله کردن
assigned U انتقال دادن وواگذار کردن
assigned U نسبت دادن تخصیص دادن
assigned U حواله گیر
assigned U دینفع
assigned U 1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
assigned U کاردادن به کامپیوتر یا به کسی
assigned U ASSI
assigned <adj.> <past-p.> U الحاق شده
assigned <adj.> <past-p.> U افزوده شده
assigned <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
assigned <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assigned role U نقش محول
assigned forces U نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
assigned forces U نیروهای زیر امر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com