Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area
U
منطقه عقب ارتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
service area
U
برد فرستنده
service area
U
منطقه سرویس
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
wide area telephone service
U
سرویس تلفنی گسترده
army
U
لشگر
army
U
ارتش
army
U
سپاه گروه
army
U
دسته
army
U
صف
army
U
ارتش نیروی زمینی
army
U
نیرو زمینی
army
U
جیش
army
U
جمعیت
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
right wing of army
U
جناح یمین
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army base
U
پادگان نیروی زمینی
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
Salvation Army
U
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
to join the army
U
به سربازی رفتن
army corpa
U
ستون
to serve in the army
U
درارتش خدمت کردن
army aviator
U
خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviation
U
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army attache
U
وابسته زمینی
army of occupation
U
نیروهای اشغالی
army attache
U
وابسته نظامی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
army in the field
U
نیروی زمینی درصحنه عملیات
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
the losses of the army
U
تلفات ارتش
the main army
U
بخش عمده ارتش
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
active army
U
ارتش کادر
active army
U
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
to lead an army
U
لشکر کشیدن
standing army
U
ارتش کادر ثابت
standing army
U
ارتش منظم
standing army
U
ارتش دائمی
army artillery
U
توپخانه ارتش
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
the red army
U
ارتش سرخ
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
right wing of army
U
پهلوی راست میمنه
Territorial Army
U
ارتشتحتآموزشبریتانیا
regular army
U
ارتش دائمی
regular army
U
ارتش منظم
regular army
U
ارتش کادر ثابت
to outflank an army
U
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
army regulation
U
نظام نامه ارتشی
army forces
U
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army troops
U
یکانهای رده ارتش
army group
U
گروه ارتش
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
army of occupation
U
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army of observation
U
عده دیدبانی
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
army of occupation
U
نیروی اشغالگر
army staff
U
ستاد نظامی
army staff
U
ستادارتش
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army regulation
U
مقررات ارتشی
army forces
U
نیروهای زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
army corpa
U
سپاه
field army
U
ارتش رزمی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army stores
U
فروشگاه ارتش
field army
U
ارتش
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army helicopter
U
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army commander
U
فرمانده ارتش
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای ارتش
army helicopter
U
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
field army
U
ارتش صحرایی
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
left wing of army
U
پهلوی چپ میسره
left wing of army
U
جناح یسار
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army beta test
U
ازمون بتای ارتش
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نظامی
army training test
U
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army program memorandum
U
لایحه برنامههای ارتشی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army alpha test
U
ازمون الفای ارتش
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army material program
U
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
army deposit fund
U
پس انداز انفرادی افراد
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
reserve army of unemployed
U
سپاه ذخیره بیکاران
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army
U
ارتش مرکب
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
army personnel system
U
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel center
U
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
chief army censor
U
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
Swiss army knife
U
دستهچاقوسوئیسی
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed
U
ارتش ذخیره بیکاران
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
women's army corps
U
ارتش زنان
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army ready material program
U
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army genetal classification test
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army classification battery test
U
ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
he is of no service to us
U
بدرد مانمیخورد
self-service
U
خود زاوری
self service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service
U
با انتخاب ازاد
self service
U
ازاد
service
U
جنگی
self-service
U
خود یاوری
take into service
U
استخدام کردن
service
U
نظامی
self-service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service
U
با انتخاب ازاد
self-service
U
کمک بوسیله خود شخص
self-service
U
ازاد
self-service
U
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
service
U
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service
U
شعائر
service
U
تعمیر
service
U
ابلاغ
he is of no service to us
U
بکار ما نمیخورد
out of service
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
f.service
U
نمازمعمولی هفته
self service
U
خود زاوری
self service
U
خود یاوری
self service
U
کمک بوسیله خود شخص
self service
U
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
service
U
بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
out of service
<adj.>
U
ازکارافتاده
service
U
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
U
استخدام
d. service
U
عبادت خدا
service
U
خدمت
in service
U
به خاطر خدمت
d. service
U
نماز
service
U
یکدست فروف اثاثه
service
U
لوازم
on service
U
سر خدمت
on service
U
سر کار
service
U
تعمیر کردن
service
U
بنگاه سرویس
to see service
U
کردن
to see service
U
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
in service
U
درخدمت ارتش در ارتش
service
U
نوکری یاری
service
U
کار
service
U
وفیفه
service
U
عبادت تشریفات
service
U
کمک
one's service
U
خدمت یکسره
service
U
نظام وفیفه
service
U
سرویس
service
U
قسمت یکان
in service
U
خدمتی
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
service
U
اداره
service
رسیدگی به
please do me a service
U
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
service
U
سنجد
service over
U
خطای سرویس
service
U
درخت سنجد وابسته بخدمت
service
U
سرویس کردن
service
U
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service
U
روبراه ساختن
service contract
U
قرارداد انجام خدمت
exchange service
U
بنگاه معاوضه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com