English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
army of occupation U نیروهای اشغالی
army of occupation U نیروی اشغال کننده
army of occupation U نیروی اشغالگر
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation U حق تصرف
occupation U اشتغال
occupation U کار شغل
occupation U سکنی
use and occupation U انتفاع و تصلاف
right of occupation U حق سکنی
occupation U تصرف
occupation U حرفه
occupation U شغل
occupation U پیشه
occupation U تصرف کردن
occupation U اشغال تصرف
occupation U کار
occupation U اشغال
occupation U اشغال کردن
occupation tax U مالیات شغل
purview of an occupation U حدود کاری
military occupation U اشغال نظامی یک منطقه
the soldier's occupation U شغل سربازی
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
occupation tax U مالیات اصناف
occupation of position U اشغال موضع کردن
occupation crossing U پل محلی
occupation crossing U پل اختصاصی
occupation currency U پول رایج نیروی اشغالگر
occupation disease U امراض حرفهای
occupation disease U امراض ناشی از کار
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
occupation of position U اشغال موضع
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
army U جیش
army U سپاه گروه
army U ارتش
the a of the army U پیشرفت ارتش
army U دسته
army U جمعیت
army U صف
army U ارتش نیروی زمینی
army U نیرو زمینی
army U لشگر
Territorial Army U ارتشتحتآموزشبریتانیا
army staff U ستادارتش
army staff U ستاد نظامی
army stores U فروشگاه ارتش
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army troops U یکانهای رده ارتش
army troops U عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
department of the army U وزارت نیروی زمینی
field army U ارتش رزمی
field army U ارتش صحرایی
field army U ارتش
army staff U ستاد نیروی زمینی
the losses of the army U تلفات ارتش
the main army U بخش عمده ارتش
the red army U ارتش سرخ
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army U لشکر کشیدن
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to join the army U به سربازی رفتن
standing army U ارتش کادر ثابت
standing army U ارتش منظم
standing army U ارتش دائمی
army helicopter U چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter U هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
regular army U ارتش کادر ثابت
regular army U ارتش دائمی
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
right wing of army U جناح یمین
right wing of army U پهلوی راست میمنه
secretary of the army U وزیر نیروی زمینی
to serve in the army U درارتش خدمت کردن
active army U ارتش کادر
army corpa U سپاه
army corpa U ستون
army corps U سپاههای ارتش
army corps U سپاههای نیروی زمینی
army depot U امادگاه نیروی زمینی
army forces U نیروهای زمینی
army forces U نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army group U گروه ارتش
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander U فرمانده ارتش
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army artillery U توپخانه ارتش
army attache U وابسته نظامی
army attache U وابسته زمینی
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army aviation U هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army aviator U خلبان نیروی زمینی
army aviator U خلبان هوانیروز نیروزفر
army base U پایگاه نیروی زمینی
army base U پادگان نیروی زمینی
army of observation U عده دیدبانی
army regulation U مقررات ارتشی
army reserve U احتیاط نیروی زمینی
army regulation U نظام نامه ارتشی
army reserve U قسمت احتیاط نیروی زمینی
army artillery U توپخانه نیروی زمینی
regular army U ارتش منظم
army training program U برنامه اموزش نظامی
army beta test U ازمون بتای ارتش
army program memorandum U لایحه برنامههای نیروی زمینی
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
women's army corps U ارتش زنان
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
Swiss army knife U دستهچاقوسوئیسی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
army service area U منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area U منطقه عقب ارتش
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
women's army corps U قسمت زنان ارتش
army alpha test U ازمون الفای ارتش
army training program U برنامه اموزش نیروی زمینی
army assault team U تیم هجومی نیروی زمینی
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
army program memorandum U لایحه برنامههای ارتشی
army general staff U ستادنیروی زمینی
army post office U پستخانه نیروی زمینی
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
left wing of army U جناح یسار
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
army material program U برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
left wing of army U پهلوی چپ میسره
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army general staff U ستاد عمومی ارتش
army post office U شعبه پستی نیروی زمینی
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
combined arms army U ارتش مرکب
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed U سپاه ذخیره بیکاران
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
assistant secretary of the army U معاون وزیر نیروی زمینی
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army ready material program U برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army classification battery test U ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com