English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
army corps U سپاههای ارتش
army corps U سپاههای نیروی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
women's army corps U ارتش زنان
women's army corps U قسمت زنان ارتش
Other Matches
corps U لشگر
corps U هیات
corps a corps U تماس بدنی
corps U م عده لشکر
corps U سپاه
corps U دسته
corps U گروه
corps U هیئت
corps U جسد
spirit de corps U حمیت قسمتی
corps artillery U توپخانه همراه سپاه
Peace Corps U سپاه صلح
press corps U گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
corps artillery U توپخانه سپاه
consular corps U هیات کنسولی
artillery corps U رسته توپخانه
artillery corps U قسمت توپخانه
corps de logis U [بلوک سیمانی اصلی در ساختمان]
corps commander U فرمانده سپاه
volunteer corps U سپاه داوطلب
spirit de corps U غرور نظامی
spirit de corps U روح یگانگی و اتحاد
esprit de corps U روح صمیمت و یگانگی دسته جمهی
spirit de corps U روحیه قسمتی
signal corps U قسمت مخابرات
espirit de corps U روحیه گروهی
signal corps U رسته مخابرات
corps diplomatique U هئیت نمایندگان سیاسی
veterinary corps U رسته دامپزشکی
corps troops U یکانهای سپاه
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
diplomatic corps U هیات سیاسی
diplomatic corps U هیات دیپلماتیک
esprit de corps U روح رفاقت
esprit de corps U روحیه قسمتی
esprit de corps U حمیت قسمتی
esprit de corps U غرور نظامی روح یگانگی
esprit de corps U روح گروهی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
adjutant general corps casual U منتصب به اجودانی
the a of the army U پیشرفت ارتش
army U صف
army U ارتش نیروی زمینی
army U دسته
army U سپاه گروه
army U جیش
army U جمعیت
army U لشگر
army U ارتش
army U نیرو زمینی
regular army U ارتش کادر ثابت
regular army U ارتش منظم
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army troops U عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army stores U فروشگاه ارتش
regular army U ارتش دائمی
department of the army U وزارت نیروی زمینی
army troops U یکانهای رده ارتش
field army U ارتش رزمی
army staff U ستاد نظامی
field army U ارتش
field army U ارتش صحرایی
right wing of army U پهلوی راست میمنه
Territorial Army U ارتشتحتآموزشبریتانیا
to serve in the army U درارتش خدمت کردن
to join the army U به سربازی رفتن
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
army helicopter U هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter U چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
right wing of army U جناح یمین
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
secretary of the army U وزیر نیروی زمینی
standing army U ارتش دائمی
standing army U ارتش منظم
standing army U ارتش کادر ثابت
the losses of the army U تلفات ارتش
the main army U بخش عمده ارتش
the red army U ارتش سرخ
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army U لشکر کشیدن
army staff U ستادارتش
active army U ارتش کادر
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army corpa U سپاه
army corpa U ستون
army depot U امادگاه نیروی زمینی
army forces U نیروهای زمینی
army forces U نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army group U گروه ارتش
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
army of observation U عده دیدبانی
army of occupation U نیروهای اشغالی
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army commander U فرمانده ارتش
army base U پادگان نیروی زمینی
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army artillery U توپخانه ارتش
army artillery U توپخانه نیروی زمینی
army attache U وابسته نظامی
army attache U وابسته زمینی
army aviation U هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army aviator U خلبان نیروی زمینی
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army aviator U خلبان هوانیروز نیروزفر
army base U پایگاه نیروی زمینی
army of occupation U نیروی اشغال کننده
army of occupation U نیروی اشغالگر
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army reserve U احتیاط نیروی زمینی
army regulation U مقررات ارتشی
army reserve U قسمت احتیاط نیروی زمینی
army regulation U نظام نامه ارتشی
army staff U ستاد نیروی زمینی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army program memorandum U لایحه برنامههای ارتشی
Swiss army knife U دستهچاقوسوئیسی
assistant secretary of the army U معاون وزیر نیروی زمینی
army beta test U ازمون بتای ارتش
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
combined arms army U ارتش مرکب
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army alpha test U ازمون الفای ارتش
army service area U منطقه سرویس نیروی زمینی
army assault team U تیم هجومی نیروی زمینی
army training program U برنامه اموزش نیروی زمینی
army training program U برنامه اموزش نظامی
army service area U منطقه عقب ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed U سپاه ذخیره بیکاران
army material program U برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
left wing of army U پهلوی چپ میسره
left wing of army U جناح یسار
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office U پستخانه نیروی زمینی
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
army program memorandum U لایحه برنامههای نیروی زمینی
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
army general staff U ستاد عمومی ارتش
army general staff U ستادنیروی زمینی
army post office U شعبه پستی نیروی زمینی
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army classification battery test U ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army ready material program U برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com