English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
application form U برگ درخواست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
FI'll in the job application form. U این برگ درخواست کاررا پرکنید
Other Matches
on application U در زمان [حالت] درخواست
application U عرضحال
application U تقاضا برای چیز
application U معمولا به صورت نوشته
application U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
application U برنامه کاربردی استفاده
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
application U پیشنهاد
application U فرم تقاضا
application U کاربرد استفاده
application U اعمال
application U استعمال
application U درخواست نامه پشت کار
application U درخواست
application U اجرا
application U به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
application U تقاضای کار
application U موارد استعمال
application U کاربرد
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
application of a force U کاربرد نیرو
application heap U حافظه پایه
application heap U پشته کاربردی
application for loan U تقاضای وام
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
field of application U میدان کاربرد
microcompouter application U کابردهای ریزکامپیوتر
nontransactional application U برنامه کاربردی غیر ثبت وضبطی
outward application U استعمال برونی یا خارجی
standby application U کاربرد جانشین
application of load U کاربرد بار
application of load U فرود بار کاربرد نیرو
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
application study U بررسی پذیرش اماد
application software U نرم افزار کاربردی
application software U programs application
application programs U برنامههای کاربردی
application programming U برنامه نویسی کاربردی
application programmer U برنامه نویس کاربردی
application years U مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
application program U برنامه کاربردی
application package U بسته کاربردی
brush application U رنگزنی با قلم مو
application oriented U کاربرد گرا
application years U عمر مفید یک دستگاه
application [applicability] U مفیدبودن
transactional application U برنامه کاربردی ثبت و ضبط
application of a force U فرود نیرو
application credentials U مدارک درخواستنامه
application documents U مدارک درخواستنامه
application papers U مدارک درخواستنامه
application expenses U هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
application [applicability] U قابلیت اجرا
application [applicability] U قابلیت استفاده
application [applicability] U عملی بودن
application [applicability] U مقبولیت
Application may be filed by ... U مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
vertical application U برنامه کاربردی عمودی
written application U تقاضانامه
application [applicability] U سودمندی
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
server based application U برنامه کاربرد شبکه
systems application architecture U معماری کاربردی سیستم ها
point of application of a force U نقطه فرود نیرو
compressive load application U بار فشاری
client based application U برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
to make an application [to apply] U درخواست کردن
to reject [refuse] an application U درخواست نامه ای را رد کردن
application program interface U میانجی یا رابط برنامه کاربردی
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
application oriented language U زبان کاربردی
mail application programming interface U مجموعه استانداردها
mail application programming interface U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
form U سابقه فعالیت اسب
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U فراگرفتن
form U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form U نظم فرم
form U طرز ورفتار
form U نوع
form U امادگی
form U قسم
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form U کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form U ورقه
re form U دوباره درست کردن
form U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form U صفحهای از صفحات کامپیوتری
out of form U غیراماده
out of form U بدحالت
form U یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form U ایجاد یک شکل
form U ساخت
in form U اماده
in form U خوش حالت
form U یات مربوطه را وارد میکند
form U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
three form U فرم تریو
form U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form U شکل قالب
form U شکل
form U تشکیل دادن ساختن
form U قالب کردن
form U بشکل دراوردن
form U فرم
form U برگه ورقه
form U طریقه
form U روش
form U تصویر وجه
form U ترکیب
form U ریخت
form U پروردن
form U صورت دیس
form U تشکیل دادن
form U صورت
form U شکل دادن
form U شکل گرفتن سرشتن
form letter U فرم نامه
solemn form U طریقه رسمی
radial form U شکل ستارهای
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form U شکل نامتقابل
quadratic form U معادله درجه دوم
quadratic form U شکل درجه دوم
standard form U صورت متعارف
slip form U قالب لغزنده
tendering form U ورقه پیشنهاد
sliding form U قالب بندی کشویی
form letters U فرم نامه
reduced form U فرم تقلیل یافته
reduced form U فرم تعدیل شده
resonance form U شکل رزونانسی
form insulation U عایق کاری قالب
life form U زی نمود
wave form U شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sight form U نمونه رصد
sentential form U صورت جملهای
eye-form U [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
to form into groups U دسته بندی کردن
to form into groups U گروه بندی کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to melted in to another form U بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to set a form U فرم بستن
tooth form U شکل دندانه
registration form U فرم ثبت نام
true form U فرم واقعی
turnaround form U شکل برگشت
Form without substance . U صورت بدون معنی
wave form U شکل موج
to form a plot U اسباب چینی کردن
to form a plot U توط ئه دیدن
to form a notion U اندیشه کردن خیال بستن
structural form U شکل بنیانی
structural form U شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form U جوهروعرض
symbolic form U علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form U برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form U صیغه تمنی یا در خواست
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
to form a habit U عادتی پیداکردن
to form a habit U تشکیل عادت دادن
to form a notion U تصور کردن
form-piece U [تکه های سنگ در مشبک کاری]
boat form U شکل قایقی
form block U بلوک فرمکاری
form alignment U هم ترازی ورقه
field form U نمودار میدان
fanfold form U ورقه با تای بادبزنی
executable form U فرم قابل اجرا
executable form U شکل قابل اجرا
executable form U برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
endless form U ورقه بی انتها
form determinant U تعیین کننده شکل
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
form line U خط متساوی البعد
form grind U سنگ زدن در مقطع طولی
form feed U تغذیه کاغذ
form feed U خورش ورقه
form factor U ضریب شکل
erythro form U شکل اریترو
form drag U پسای شکل
end of form U انتهای ورقه
eclipsed form U شکل متقابل
coil form U شکل بوبین
coil form U نوع بوبین
coding form U فرم برنامه نویسی
coding form U ورقه برنامه نویسی
canonical form U شکل رزونانسی
canonical form U صورت متعارفی
boat form U قایقی شکل
cold form U در حالت سرد شکل دادن
die form U شکل دادن حدیدهای
die form U فشردن
form cutter U دستگاه فرز پروفیل
continuous form U ورقه پیوسته
continued form U دنباله
complement form U فرم متمم شکل متمم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com