English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anti matter U ضد ماده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anti U در مقابل
anti U ضد
anti U انتی
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti U مخالف علیه
anti- U به معنای "مخالف "
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- U روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti- U سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti U پاد
anti capitalist U ضد سرمایه داری
anti derivative U ضد مشتق
anti detonant U مایع ضد بدسوزی
anti detonation U ضد بدسوزی
anti aircraft U پدافند هوایی
anti aircraft U ضد هوایی
anti tr switch U کلید ضد فرگیر
anti air U ضد هواپیمایی
anti particle U ضد ذره
anti-aircraft U ضد هواپیما
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
anti dumping U ضد دامپینگ
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti thesis U وضع مقابل
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti thesis U نقیض
anti submarine U هواپیمای ضد زیردریایی
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti socialist U ضد سوسیالیستی
anti skid U ضد لغزش
anti sepsis U جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti thesis U انتی تز
anti thesis U برابر نهاد
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti freezer U ضد یخ
anti freezer U ضد انجماد
anti g suit U لباس ضد فشار ثقل
anti g suit U لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti icing U ضد یخ
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-moth U مواد ضد بید فرش
anti semitic U ضد یهودی
anti social U ضد اجتماعی
anti-histamines U آنتی هیستامین
anti semite U مخالف اقوام سامی
anti-freeze U ضد یخ
anti-Semite U ضد یهود
anti-Semite U مخالف اقوام سامی
anti-heroes U نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-Semites U ضد یهود
anti-Semites U مخالف اقوام سامی
anti-freeze U آبگونهی ضد یخ
anti-freeze U پاد یخ
anti-hero U نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamine U ضد هیستامین
anti-social U ضد اجتماعی
anti semite U ضد یهود
anti-Semitism U مخالف با یهودیان
anti semitism U مخالف با یهودیان
anti-Semitic U مخالف نژاد سامی
anti-Semitic U مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-tank U ضد تانک
anti-pollutants U پادآلودگی
anti-pollutant U پادآلودگی
anti-histamines U داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-theft U دزدگیر
anti cyclical U ضد دورهای
anti-clockwise U بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-histamines U ضد هیستامین
anti-histamine U آنتی هیستامین
anti-histamine U داروی ضد حساسیت یا آلرژی
to have no say [in that matter] U پاسخگو نبودن [در این قضیه]
no matter U اهمیت ندارد
no matter U چیزی نیست
for that matter U از ان باب
for that matter <idiom> U به همان علت
does it matter to you U ایا برای شما اهمیت دارد
In this matter U در این بابت [قضیه]
matter of course U چیز طبیعی
what is the matter U جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
what matter? U چه اهمیت دارد
to e. into a matter U مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
the f.of the matter U حقیقت امر
What is the matter with you? U چته ؟
matter <idiom> U مهم بودن
matter of course <idiom> U عادت،راه عادی،قانون
no matter how he has done it U هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
no matter <idiom> U صرفنظر
That's quite another matter. U این که کاملا موضوع دیگری است.
matter of course U چیز عادی
matter of U موجبات گله گزاری
in this matter U دراین امر
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
in this matter U در این باب
in this matter U در این امر
it does not matter U اهمیت ندارد
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
matter of course U بدیهی نتیجه منطقی
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
matter U کالا
matter U اهمیت
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter U جسم
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
matter U امر قضیه
matter U قالب
matter U مطلب چیز
matter U امر
matter U موضوع
What's the matter? U موضوع چیه؟
What is the matter? U چه خبر است؟
What is the matter? U موضوع چه است؟
matter U ماده
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
matter U ذات
matter U ماهیت جوهر
anti aircraft defense U پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
anti-aircraft missile U گلولهموشکضدهوایی
anti-radar missile U گلولهموشکضدرادار
anti-tank missile U گلولهموشکضدتانک
anti-skating device U دستگاهضدلفزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti-slip shoe U پایهضدلغزش
anti-tank rocket U موشکضدتانک
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
anti-ship missile U گلولهموشکضدناو
anti-friction pad U لایهضداصطکاک
anti collision light U چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti propeller end U انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti tear strips U باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti knock property U درجه اکتان
anti interference device U دستگاه ضد تداخل
anti interference capacitor U خازن ضد تداخل
anti inflationary policy U ضد تورمی
anti trust law U قانون ضد تراست
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
anti induction cable U کابل ضد القا
anti icing fluid U مایع ضد یخ
anti hum condenser U خازن ضد پارازیت
anti submarine carrier U ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti knock property U خاصیت ضدضربه
anti parallel feeding U تغذیه مخالف
anti meran gambit U گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti menchanized defense U دفاع ضدمکانیزه
anti skid chain U زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti skid protection U حفافت از لغزش
anti skid system U سیستم ضد لغزش
anti slip plate U ورقه ضد لغزش
anti menchanized defense U پدافند ضد مکانیزه
anti strokes line U خط انتی استوکسی
anti friction bearing U یاطاقان غلطکی
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
anti flouing paint U رنگ ضد خزه
anti drumming sheet U ورق ضد تورم
anti drag wire U اجزاء بست کاری ساختمانی
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti dazzle vizor U افتابگیر
anti dazzle screen U شیشه ضد نور
anti dazzle screen U شیشه نورگیر
anti corrosion composition U رنگ ضد زنگ
anti comintern pact U ...anti
anti freeze mixture U مخلوط ضد یخ
anti development policy U سیاست ضد توسعه
anti freeze pump U پمپ ضد یخ
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
to regard something as a matter of course U چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
the point [of the matter] U اصل مطلب
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
A matter of expediency . U یک امر مصلحتی
When wI'll the matter come up for discussion ? U موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
root of the matter U اصل مطلب
What is the matter with you ? what ails you? U شما را چه می شود
matter of fact <idiom> U چیزی واقعا درست باشه
matter-of-fact <idiom> U چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
matter of fact U حقیقت امر
gray matter U ماده خاکستری بافت عصبی مغز
gray matter U ماده خاکستری
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
interstellar matter U ماده بین- ستارهای
matter and form U جوهر و عرض
matter in hand U موضوع مورد بحث
matter of couurse U چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
matter on hand U موضوع بحث
matter on hand U مانحن فیه
matter wave U موج مادی
post matter U چیزهای پستی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com