English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anti freeze mixture U مخلوط ضد یخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anti-freeze U ضد یخ
anti-freeze U پاد یخ
anti-freeze U آبگونهی ضد یخ
anti freeze pump U پمپ ضد یخ
mixture U اختلاط
mixture U ترکیب امیزش
mixture U مخلوط
mixture U اشوره
mixture U امیزه مخلوطی
mixture U امیزه
mixture U امیخته
mixture U امتزاج
hc mixture U مخلوط هیدروکلرید یا گازخفه کن
mixture U بتن مخلوط کن
ternary mixture U مخلوط سه تایی
freezing mixture U نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
lean mixture U مخلوط رقیق
gas mixture U مخلوط گاز
frequency mixture U ترکیب فرکانس
heterogeneous mixture U مخلوط ناهمگن
mixture temperature U دمای اختلاط
mixture making U ترکیبسازی
mixture control U کنترل مخلوط
homogeneous mixture U مخلوط همگن
weak mixture U مخلوط ضعیف
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
first fire mixture U خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
best power mixture U نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
azeotropic mixture U مخلوط ازئوتروپ
azeotropic mixture U مخلوط همجوش
mud straw mixture U کاهگل
mixture of tar and bitumen U مخلوط قطران و قیر
automatic mixture control U کنترل غلظت اتوماتیک
gas air mixture U مخلوط بنزین و هوا
cold laid mixture U اسفالت سرد
air/fuel mixture U مخلوطهواوسوخت
fuel oil mixture U مخلوط روغن و سوخت
fuel air mixture ratio U نسبت مخلوط سوخت و هوا
to freeze out U ازکاروکسب انداختن
freeze-up U ماشین
freeze-up U یخزدگیرودخانه
freeze-up U لولهوغیره
freeze U حفظ توپ
freeze U ثابت نگاه داشتن
freeze U محدودیت عدم امکان تغییر
freeze U یخ زدگی
freeze U مسدود کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze U فلج کردن فلج شدن
freeze U بی اندازه سردکردن
freeze U منجمد شدن
freeze U یخ بستن
freeze out <idiom> U
to freeze U احساس سردی کردن
to freeze U از سرما یخ زدن
freeze U افسردگی
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
freeze space U محوطه سردخانه
to freeze ones blood U خون در رگ کسی افسرده
freeze dry U خشک کردن
freeze drying U خشکاندن انجمادی
freeze space U انبارسردخانه
quick freeze U بسرعت سرد کردن
price freeze U تثبیت قیمت ها
wage freeze U انجماد دستمزد
deep freeze U فریزر
deep freeze U انبار کردن
deep freeze U به بعد موکول کردن
deep freeze U تعلیق
freeze-frame U قاب ایستایی
to freeze ones blood U کسیرازهره ترک کردن
freeze-frames U قاب ایستایی
freeze-frames U قاب ایستا
freeze-dried U عملفریزوخشککردنغذا
deep-freeze U فریزر [غذا و آشپزخانه]
deep freeze U به سرعت منجمدکردن
deep freeze U بستناک کردن
deep freeze U فریزر صندوقی [غذا و آشپزخانه]
freeze-frame U قاب ایستا
deep freeze U بستناکگر
gas mixture shielded metal arc welding U جوشکاری قوسی با ماسک محافظ- مخلوط گاز
anti U مخالف علیه
anti U پاد
anti- U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti- U سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti- U به معنای "مخالف "
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti- U روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti U ضد
anti U انتی
anti U در مقابل
anti-histamines U داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant U پادآلودگی
anti-histamines U آنتی هیستامین
anti-histamines U ضد هیستامین
anti-histamine U آنتی هیستامین
anti-histamine U داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine U ضد هیستامین
anti-heroes U نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero U نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-tank U ضد تانک
anti-clockwise U بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-aircraft U ضد هواپیما
anti-theft U دزدگیر
anti-moth U مواد ضد بید فرش
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-pollutants U پادآلودگی
anti thesis U برابر نهاد
anti cyclical U ضد دورهای
anti aircraft U پدافند هوایی
anti aircraft U ضد هوایی
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti air U ضد هواپیمایی
anti matter U ضد ماده
anti tr switch U کلید ضد فرگیر
anti icing U ضد یخ
anti-social U ضد اجتماعی
anti g suit U لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti g suit U لباس ضد فشار ثقل
anti capitalist U ضد سرمایه داری
anti derivative U ضد مشتق
anti detonant U مایع ضد بدسوزی
anti detonation U ضد بدسوزی
anti dumping U ضد دامپینگ
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti freezer U ضد انجماد
anti social U ضد اجتماعی
anti-Semites U مخالف اقوام سامی
anti particle U ضد ذره
anti semite U ضد یهود
anti thesis U نقیض
anti-Semitic U مخالف نژاد سامی
anti-Semitism U مخالف با یهودیان
anti socialist U ضد سوسیالیستی
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti semitism U مخالف با یهودیان
anti submarine U هواپیمای ضد زیردریایی
anti thesis U وضع مقابل
anti thesis U انتی تز
anti-Semitic U مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-Semites U ضد یهود
anti semitic U ضد یهودی
anti sepsis U جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti freezer U ضد یخ
anti-Semite U مخالف اقوام سامی
anti skid U ضد لغزش
anti-Semite U ضد یهود
anti semite U مخالف اقوام سامی
anti collision light U چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti aircraft defense U پدافند ضد هوایی
anti-aircraft missile U گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad U لایهضداصطکاک
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti-radar missile U گلولهموشکضدرادار
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
anti-ship missile U گلولهموشکضدناو
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
anti-tank rocket U موشکضدتانک
anti-tank missile U گلولهموشکضدتانک
anti-slip shoe U پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti-skating device U دستگاهضدلفزش
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
anti comintern pact U ...anti
anti corrosion composition U رنگ ضد زنگ
anti interference device U دستگاه ضد تداخل
anti knock property U درجه اکتان
anti knock property U خاصیت ضدضربه
anti menchanized defense U پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense U دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit U گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti parallel feeding U تغذیه مخالف
anti propeller end U انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti skid chain U زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti skid protection U حفافت از لغزش
anti skid system U سیستم ضد لغزش
anti slip plate U ورقه ضد لغزش
anti strokes line U خط انتی استوکسی
anti submarine carrier U ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti tear strips U باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti trust law U قانون ضد تراست
anti interference capacitor U خازن ضد تداخل
anti dazzle screen U شیشه نورگیر
anti dazzle screen U شیشه ضد نور
anti dazzle vizor U افتابگیر
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy U سیاست ضد توسعه
anti drag wire U اجزاء بست کاری ساختمانی
anti drumming sheet U ورق ضد تورم
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
anti flouing paint U رنگ ضد خزه
anti friction bearing U یاطاقان غلطکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com