Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
answer/originate
U
رسانه ارتباطی
answer/originate
U
مثل مودم
answer/originate
U
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
answer/originate
U
دریافت / ارسال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
originate answer
U
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
مودمی که
originate
U
شروع شدن یا نشات گرفتن
originate
U
اغاز شدن یاکردن
originate
U
موجب شدن ناشی شدن
originate
U
سرچشمه گرفتن
to answer in the a
U
اری گفتن بله گفتن
to answer in the a
U
پاسخ مثبت دادن
answer
[to something]
U
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
answer
U
: پاسخ دادن
an a answer
U
پاسخ مثبت
right answer
U
پاسخ درست
in answer to
U
در پاسخ به
answer
U
پاسخ به یک سوال
answer
U
دفاع
answer
U
: جواب پاسخ
answer
U
جواب احتیاج را دادن
answer
U
بدرد خوردن مطابق بودن
answer
U
بکار امدن بکاررفتن
answer
U
جوابگو شدن
answer
U
دفاع کردن
answer
U
ضمانت کردن
answer
U
جواب دادن از عهده برامدن
answer
U
پاسخ
answer
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer
U
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
U
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
to frame an answer
U
پاسخی را طرح کردن
glib answer
U
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
no answer
[n/a]
[in forms]
U
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
the answer is right under your nose
<idiom>
U
جواب مثل روز روشن است
the answer to the riddle
U
حل این معما
early answer
U
پاسخ زود
question answer
U
سئوال- جواب
The wrong answer.
U
جواب غلط
To answer back.
U
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
answer key
U
کلید پاسخها
answer mode
U
حالت جواب
question answer
U
در صف گذاشتن
answer mode
U
حالت پاسخ
to press for an answer
U
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to definitive answer
U
پاسخ قطعی
the answer is in the negative
U
پاسخ ان منفی است
answer pennant
U
پرچم جواب
question answer
U
صف بستن
question answer
U
صف
auto answer
U
خود جواب
whyŠthere is the answer
U
در سر جواب
whyŠthere is the answer
U
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
A correct answer.
U
جواب صحیح
A straightforward answer.
U
جواب سر راست
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
an abrupt answer
U
جواب تند
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
reaction
[answer, commentary]
U
پاسخ
to answer the call of nature
<idiom>
U
به توالت رفتن
[اصطلاح روزمره]
reaction
[answer, commentary]
U
نظر
reaction
[answer, commentary]
U
رای
auto answer indicator
U
جوابگویاتوماتیکی
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
to fail to provide an answer
U
درماندن در دادن پاسخ
voice answer back
U
پاسخ سمعی
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
More money is not the answer to this problem.
U
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
The answer to fools is silence.
<proverb>
U
جوب ابلهان خاموشى است .
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
He was pressed for pressed for ad answer .
U
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Force is the answer to force.
<proverb>
U
جواب زور را زور مى دهد .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com