Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aircraft arresting reset unit
U
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arresting system reset unit
U
متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
aircraft arresting
U
دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
aircraft arresting
U
دستگاه مهار هواپیما
aircraft arresting hook
U
قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft arresting barrier
U
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aircraft arresting gear
U
جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
aircraft arresting complex
U
وسایل مهار هواپیما
aircraft control unit
U
کابین کنترل هواپیما
aircraft control unit
U
قسمت کنترل هواپیما
arresting
U
توقیف کننده
arresting
U
جالب
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting sheave
U
ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting sheave
U
پل مهار هواپیما
arresting barrier
U
چتر کم کننده سرعت هواپیمادر روی باند
arresting system runout
U
محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
arresting net stanchion
U
قلاب تور مهار هواپیما
arresting sheave span
U
محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
arresting system payout
U
بازده سیستم مهار هواپیما
reset
U
بازنشاندن
reset
U
دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
reset
U
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset
U
تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
reset
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset
U
صفرکردن داده
reset
U
راه اندازی مجدد
reset
U
یچی که برنامه رامتوقف میکندودستی دوباره تنظیم میکند
reset to zero
U
صفرکردن
reset to zero
U
باز نشانش به صفر
reset
U
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset
U
برگرداندن
reset
U
تغییر دادن
reset
U
عوض کردن
reset
U
تبدیل کردن
arresting system purchase element
U
وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
arresting system cycle time
U
زمان تناوب سیستم مهارهواپیما
bore reset
U
وسیله نگهدارنده کلینومتر پایه نصب کلینومتر در داخل لوله
reset button
U
دکمه
reset terminal
U
پایانه بازنشانی
reset key
کلید آغازگر
system reset
U
راه اندازی مجدد سیستم
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
reset cycle
U
چرخه باز نشانی
hardware reset
U
باز راه اندازی سخت افزاری
counter reset button
U
دگمههایتحدیدشمارشگر
automatic reset circuit breaker
U
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
aircraft
U
هواپیما
aircraft
U
طیاره
aircraft engine
U
موتور هواپیما
aircraft rigging
U
تنظیم نهایی هواپیما
aircraft repair
U
تعمیر هواپیما
aircraft records
U
اسناد هواپیما
aircraft plumping
U
لوله کشی هواپیما
aircraft plotter
U
وسیله ترسیم مسیر هواپیما
axial of an aircraft
U
محور هواپیما
naval aircraft
U
هواپیمای ناوپایه
aircraft defective
U
هواپیمای معیوب
notional aircraft
U
هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
aircraft defective
U
هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
aircraft handover
U
تبادل کنترل هواپیما
aircraft handover
U
تعویض کنترل هواپیما
aircraft guide
U
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft inspection
U
بازرسی هواپیما
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
anti aircraft
U
پدافند هوایی
assault aircraft
U
هواپیمای هجومی
landing aircraft
U
هواپیمای در حال فرود
large aircraft
U
هواپیمای بزرگ
lead aircraft
U
هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
marine aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
anti aircraft
U
ضد هوایی
aircraft battery
U
منبع الکتریکی برای هواپیما
aircraft section
U
قسمت هواپیمایی
aircraft section
U
رسدهواپیمایی
aircraft specification
U
خصوصیات هواپیما
aircraft structure
U
ساختمان هواپیما
aircraft system
U
سیستم ساختمان هواپیما
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
aircraft vectoring
U
کنترل سمتی هواپیما
aircraft vectoring
U
کنترل مسیر سمتی هواپیما
aircraft plotter
U
وسیله ناوبر هواپیما
light aircraft
U
هواپیمای سبک
clean aircraft
U
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
escort aircraft
U
هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
active aircraft
U
هواپیمای فعال
The aircraft got off the ground .
U
هواپیما اززمین بلند شد
ultralight aircraft
U
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
tailless aircraft
U
هواپیمای بی دم
aircraft carriers
U
carrier : syn
aircraft carriers
U
ناو هواپیمابر
aircraft carrier
U
carrier : syn
aircraft carrier
U
ناو هواپیمابر
shipboard aircraft
U
هواپیمای ناو پایه
aircraft alternation
U
اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
tactical aircraft
U
هواپیمای جنگی
anti-aircraft
U
ضد هواپیما
civil aircraft
U
هواپیمای غیر نظامی
active aircraft
U
هواپیمای درگیر در رزم
one aircraft was shot down
U
سرنگون گردید
aircraft arrestment
U
مهارکردن هواپیما
aircraft arrestment
U
عملیات مهار هواپیما
one aircraft was shot down
U
یک هواپیما
unmanned aircraft
U
هواپیمای بدون سرنشین
program aircraft
U
جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
aircraft accident
U
سانحه هوایی
integrated aircraft
U
هواپیمای یک پارچه
aircraft company
U
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
passenger aircraft
U
هواپیمای مسافربری
rotary wing aircraft
U
هواپیما با بال گردنده
variable geometry aircraft
U
هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
control line aircraft
U
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
high tailed aircraft
U
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
anti-aircraft missile
U
گلولهموشکضدهوایی
lighter than air aircraft
U
هواپیمای سبکتر از هوا
aircraft maintenance truck
U
کامیونتعمیرهوایی
heavier than air aircraft
U
هواپیمای سنگین تر از هوا
awaiting aircraft availability
U
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
attack aircraft carrier
U
ناو هواپیمابر تهاجمی
fixed wing aircraft
U
هواپیما با بال ثابت
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft block speed
U
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
aircraft climb corridor
U
دالان صعود هواپیما
aircraft cross servicing
U
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aircraft log book
U
بایگانیها هواپیما
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft modification and control
U
کنترل و هدایت هواپیما
anti aircraft artillery
U
توپخانه ضد هوایی
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
aircraft gun laying
U
رادار هواپیما
anti aircraft defense
U
پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery
U
توپخانه پدافند هوایی
unit
U
دستگاه
unit
U
قسمت
unit
U
یکا
unit
U
یکان
unit
U
یک
unit
U
نفر عدد فردی
unit
U
فرد
unit
U
یکه
unit
U
وسیله جانبی
unit
U
بافر با طول یک حرف .
unit
U
واحدنظامی
unit
U
میزان
unit
U
یگان شمار
unit
U
واحد
unit
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
U
یک دستگاه
unit
U
که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
processing unit
U
واحدپردازشگر
processing unit
U
واحد پردازنده
repeating unit
U
واحد تکراری
requesting unit
U
یکان درخواست کننده
processing unit
U
واحد پردازش
requesting unit
U
یکان تقاضا کننده
shipping unit
U
واحد حمل
shipment unit
U
یکان مسئول ارسال کالاها
service unit
U
یکان خدمات
unit training
U
اموزش یکانی
unit tube
U
لوله واحد
sampling unit
U
واحد نمونه گیری
rotating unit
U
یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
unit awards
U
جوایز یکانی
unit training
U
اموزش یکان
single unit
U
یکان منفرد
unit weight
U
وزن مخصوص
practical unit
U
واحدهای عملی
monetary unit
U
واحد پولی
microprocessing unit
U
واحد ریزپردازنده
measuring unit
U
واحد سنجش
measuring unit
U
عضو سنجش
unit strength
U
استعدادیکان
magnetic unit
U
واحد مغناطیسی
march unit
U
قسمتی ازستون راهپیمایی
march unit
U
یکان راهپیمایی
mains unit
U
واحد اتصال شبکه
work unit
U
واحد کار
main unit
U
واحد اصلی
monetary unit
U
واحد پول
monomeric unit
U
واحد تکپار
power unit
U
پیش راننده
pioneer unit
U
یگان مهندسی رزمی
physical unit
U
واحد فیزیکی
unit weight
U
وزن واحد
peripheral unit
U
واحد جنبی
monitor unit
U
واحد مبصر
volume unit
U
واحد بلندی صدا
work unit
U
یک قسمت جزیی از کار
work unit
U
یک واحد تقسیم کار
motor unit
U
واحد حرکتی
motor unit
U
قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
motor unit
U
یکان موتوری
unit structure
U
سازمان یکان
single unit
U
یکان مستقل
unit of time
U
واحد زمانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com