Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
airborne battlefield
U
میدان رزم هوابرد
airborne battlefield
U
عملیات هوابرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
battlefield
U
میدان جنگ
battlefield
U
میدان نبرد
battlefield
U
نبردگاه
battlefield
U
عرصه منازعه رزمگاه
battlefield evacuation
U
تخلیه پرسنل اسیب دیده
battlefield evacuation
U
تخلیه پزشکی
battlefield evacuation
U
اخراجات پزشکی از میدان نبرد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
airborne
U
هوایی
airborne
U
هوا برد
airborne
U
بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
airborne
U
هوابرد
airborne vehicle
U
وسیله هوابرد
airborne vehicle
U
وسیله انجام عملیات هوابرد
airborne alert
U
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne sensor
U
رادار مراقبتی هوابرد
airborne beacon
U
رادارمراقبت نصب شده روی هواپیما
airborne beacon
U
برج مراقبت هوابرد
airborne pollutant
U
الاینده هواویز
airborne lift
U
بار هوابرد
airborne lift
U
تناژیکان هوابرد
sidelooking airborne radar
U
رادارجانبی
sidelooking airborne radar
U
رادار جانبی
sidelooking airborne radar
U
رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar
U
رادار با دید جانبی
airborne radio relay
U
سیستم رادیو رله هوابرد
airborne early warning
U
اعلام خطر هوابرد
airborne early warning
U
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne radiation thermometer
U
میزان الحراره تشعشعی هوابرد
airborne intercept equipment
U
وسایل استراق سمع هوابرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com