Perdic | administrative approval | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 69 (5 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	administrative approval U	موافقتنامه اداری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	approval U	تنفیذ
	approval U	نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
	approval U	متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
	approval U	توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
	approval U	توافق برای استفاده از چیزی
	on approval U	خرید کالا به شرط
	on approval U	به شرط
	on approval U	مشروط به رضایت خریدار
	on approval U	به شرط تائید
	approval U	اجازه
	approval U	موافقت
	approval U	تجویز
	approval U	تایید
	approval U	تصویب
	approval U	تصدیق
	it depends on his approval U	منوط به موافقت و تصویب اوست
	goods on approval U	تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
	approval to the treaty U	معاهدهای را تصویب کردن
	approval of plan U	تصویب نقشه
	approval by acclamation U	تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
	meet of approval of U	به تصویب ..... رسیدن
	silent approval U	تقریر
	silent approval U	سکوت علامت تائیدتوسط معصوم
	social approval U	تایید اجتماعی
	subject to your approval U	موکول به تصویب شما
	subject to your approval U	اگرشما تصویب نمایید
	To purchase on approval . U	بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
	approval to the majority U	با اکثریت موافقت کردن
	administrative U	اداری
	administrative U	مجری
	administrative U	اجرایی
	quality control approval U	تایید کنترل کیفیت
	administrative channels U	مجاری اداری
	administrative tribunal U	دادگاه اداری
	administrative command U	فرماندهی اداری
	administrative command U	یکان اداری
	administrative channels U	طرق اداری
	administrative capacity U	فرفیت اداری
	administrative budget U	بودجه اداری
	administrative acceptees U	پرسنل قبول شده از نظر اداری
	administrative acceptees U	پرسنل پذیرفته شده
	administrative flight U	پرواز اداری
	administrative building U	ساختماناداری
	administrative storage U	انبار کردن به طریق اداری
	administrative shippings U	ارسال اماد به طریق اداری
	administrative flight U	هواپیمای اداری
	administrative escort U	ناو اسکورت اداری
	administrative escort U	ناو اداری
	administrative landing U	پیاده شدن اداری
	administrative landing U	پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
	administrative law U	قوانین اداری
	administrative law U	حقوق اداری
	administrative march U	راهپیمایی اداری
	administrative movement U	حرکت اداری
	administrative net U	شبکه اداری
	administrative services U	قسمتهای اداری
	administrative order U	دستور اداری
	administrative publications U	نشریات اداری
	administrative segregation U	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
	administrative services U	خدمات اداری
	administrative data processing U	پردازش دادههای اداری
	administrative crypto account U	نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
	administrative contracting office U	دفتر استخدام کارگزینی
	administrative contracting office U	دفتراداری
	administrative lead time U	زمان اداری دریافت اماد
	plene administrative preter U	دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
	administrative wheeled vehicle fleet U	کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
	administrative(financial,legal)process. U	جریان اداری (مالی .حقوقی )

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy