Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
actual price
U
قیمت واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actual
U
واقعی
actual
U
حقیقی
actual
U
فعلی
actual self
U
خود واقعی
actual damage
U
خسارت واقعی
actual expenses
U
مخارج واقعی
actual cost
U
هزینه واقعی
actual carrier
U
موسسه حمل و نقل واقعی
actual argument
U
نشانوند واقعی
actual address
U
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual income
U
درامد واقعی
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
actual temperature
U
درجهدمایواقعی
actual velocity
U
سرعت واقعی
actual saving
U
پس انداز واقعی
actual resistivity
U
مقاومت حقیقی
actual placement
U
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
actual output
U
بازداده فعال
actual output
U
دبی موثر
actual movement
U
حرکت حقیقی
actual loss
U
زیان واقعی
actual load
U
بار واقعی
actual key
U
کلید واقعی
actual investment
U
سرمایه گذاری واقعی
actual address
U
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
actual address
U
تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
actual address
U
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
actual neurosis
U
روان رنجوری واقعی
actual parameter
U
پارامتر واقعی
actual address
U
نشانی واقعی
actual obligated space
U
محل یا جا در بارگیری دریایی
actual total loss
U
کل زیان وارده
actual state of affairs
U
اوضاع کنونی
actual maximum flowline
U
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
actual state of affairs
U
وضع فعلی
actual water income
U
اب ورودی موثر
actual state of affairs
U
اوضاع فصلی
actual decimal point
U
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual velocity of ground water
U
سرعت واقعی اب زیرزمینی
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
price
U
قیمت
outside price
U
حد اکثر بها
least price
U
حداقل قیمت
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
all in price
U
بهای کامل
all in price
U
قیمت کل
Without ( beyond , above ) price .
U
بی نهایت قیمتی
just price
U
قیمت عادلانه
asking price
U
قیمت آخر
just price
U
قیمت منصفانه
at any price
U
بهر بها
last price
U
قیمت اخر
at any price
U
بهر قسمت که باشد
asking price
U
قیمت مورد مطالبهی فروشنده
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
What is the price ...?
قیمت ... چقدر است؟
price
U
بها
price
U
ارزش
price
U
نرخ
price
U
ارزش پولی کالا
mean price
U
قیمت متوسط
price
U
مبلغ شرطبندی
price
U
بها قائل شدن
price
U
قیمت گذاشتن
price tag
U
برچسب قیمت کالا
price tag
U
اتیکت قیمت
price taker
U
قیمت را داده شده فرض کردن
price taker
U
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
price support
U
قیمت حمایت شده از طرف دولت
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
price support
U
حمایت قیمت
price support
U
حمایت قیمتی
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price system
U
نظام قیمت
price system
U
نظام قیمتی
price support
U
تایید قیمت
reasonable price
U
قیمت معقول
price theory
U
نظریه قیمت
resale price
U
بهای خرده فروشی
resale price
U
قیمت فروش مجدد
repurchase price
U
قیمت بازخرید
regular price
U
قیمت عادی
reduced price
U
بهای کاسته بهای تخفیف دار
reduced price
U
بهای نازل
reasonable price
U
قیمت عادله
quoted price
U
مظنه
quoted price
U
قیمت داده شده
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
price war
U
جنگ قیمتها
price theory
U
اقتصاد خرد
reserve price
U
اخرین بها
price stabilization
U
ثبات قیمت
price stabilization
U
تثبیت قیمت
price leadership
U
رهبری قیمت
price index
U
شاخص قیمت
price increase
U
ترقی قیمت
price homogeneity
U
همگنی قیمت
price freezing
U
تثبیت قیمت
price freezing
U
انجماد قیمت
price freeze
U
تثبیت قیمت ها
price fixing
U
ثابت نمودن قیمت
price expectation
U
انتظارات درباره قیمت
price expectation
U
پیش بینی قیمت
price elasticity
U
حساسیت قیمت
price elasticity
U
کشش قیمت
price effect
U
اثر قیمت
price level
U
سطح قیمت
price levels
U
سطح قیمتها
price stability
U
ثبات قیمت
price stability
U
تثبیت قیمت
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
price rigidity
U
انعطاف ناپذیری قیمت
price responsiveness
U
انعطاف پذیری قیمت
price reduction
U
کاهش قیمت
price ratio
U
نسبت قیمت
price of blood
U
دیه
price of blood
U
خون تاوان
price of blood
U
خون بها
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
price list
U
لیست قیمت
price list
U
فهرست قیمت
price line
U
خط قیمت
price limit
U
حد قیمت
price discrimination
U
تبعیض قیمت
reserve price
U
بهای قطعی
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
Price are fixed here .
U
دراینجا قیمتها ثابت هستند
half-price
U
نیمبها
cut-price
U
جنسحراجشده
sale price
U
قیمت حراج
wholesale price
U
قیمت عمده فروشی
very low price
U
ثمن بخس
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
unjust price
U
قیمت ناعادلانه
unit price
U
بهای واحد
unit price
U
قیمت واحد
unit price
U
واحد قیمت
unit price
U
واحد بهاء
trade price
U
قیمت صنفی
We must settle the price first.
U
اول باید قیمت راطی کرد
At the price of. At the cost of .
U
به قیمت
at a knock-down price
U
به قیمت مفت
crash price
U
قیمت مفت
give-away price
U
قیمت مفت
It's a steal at that price.
U
این قیمت مفت است.
half price
U
نصف قیمت
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per night?
U
قیمت برای یک شب چقدر است؟
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
To put a price on something .
U
روی چیزی قیمت گذاشتن
Every man has his price .
U
هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
trade price
U
قیمت تجاری
trade price
U
قیمت تجارتی
trade price
U
قیمت عمده فروشی
sopt price
U
قیمت نقد
sopt price
U
قیمت فروش نقدی
sopt price
U
قیمت روز
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow price
U
قیمت سایهای
selling price
U
قیمت فروش
sale price
U
قیمت فروش
ruling price
U
قیمت روز
retail price
U
قیمت خرده فروشی
retail price
U
بهای خرده فروشی
resonable price
U
بهای عادله
reserve price
U
قیمت پایه در حراج
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
spot price
U
قیمت نقدی
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
trade price
U
بهای تجارتی
the price was not reasonable
U
بهای گزافی بران گذاشته بودند
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
terminal price
U
قیمت نهائی
terminal price
U
قیمت تحویل
target price
U
قیمت موردنظر
target price
U
قیمت مورد نظر
support price
U
قیمت حمایتی
supply price
U
قیمت تولیدکننده
supply price
U
قیمت عرضه
standard price
U
قیمت پایه
standard price
U
قیمت استاندارد
spot price
U
قیمت تمام شده
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
highest price
U
بالاترین قیمت
excess price
U
قیمت اضافی
equilibrium price
U
قیمت در حالت توازن و تعادل
equilibrium price
U
قیمت تعادل
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
current price
U
قیمت جاری
conversion price
U
قیمت تبدیل
conversion price
U
بهای تبدیل
computed price
U
قیمت ساختگی معادل administeredprice
computed price
U
قیمت محاسبه شده
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
competitive price
U
قیمت جاری
competitive price
U
قیمت رقابتی
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close price
U
قیمت نزدیک
charm price
U
قیمت چشمگیر
excess price
U
اضافه قیمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com